بایگانی دسته: بلوط

خیابان و بیابان

اغلب جمعه ها با عموها و بابا میرفتیم کوه. کوهای درست و حسابی جاده هراز و فیروزکوه. ارفه , سنگر , امامزاده عباسعلی , امامراده قاسم و نوا. بماند که حسرت دماوند رو زدن همیشه بدلم مونده. قصدم فعلا تجدید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خیابان و بیابان بسته هستند

تاثیر یک اسم (۲)

اسم جزیی از شخصیت هر آدمی هست که توش هیچ نقشی هم نداشته. بهش هدیه یا تحمیل شده. شاید خیلی ها بسته به موقیعت زمانی یا مکانی اسمشون رو عوض کنن که این تاثیری تو تاثیرات اسم در زمان کودکی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تاثیر یک اسم (۲) بسته هستند

تاثیر یه اسم ( ۱)

مت دیلون توی یکی از صحنه های اولیه فیلم ” تصادف” از منشی شرکت بیمه که باهاش حرفش شده اسمش رو می پرسه. منشی میگه : شانیکا جانسن ( که یه اسم کاملا سیاه پوستی هست). مت دیلون هم میگه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تاثیر یه اسم ( ۱) بسته هستند

تبلیغ نفرت

جان همرلینک توی یه مقاله ای گفته آهنگهای که ما گوش میکنیم و چه تو شعراشون یا با اجراهای ویدویشون ترویج خشونت میکنن-مثل اونهای که از کشتن معشوق خیانتکار یا ترور و خالی کردن خشم با حمله به بقیه حرف … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تبلیغ نفرت بسته هستند

ذوق زدگی

یکی از خصوصیات بد یا خوب من اینکه نمیتونم ذوق زدگیم رو قایم کنم. صبح که اومدم سرکار و با وجدان کاری مثال زدنی!!! بلوط رو باز کردم, دیدم این خانوم واسم کامنت گذاشته. مثل چی ذوق کردم. انگار خود … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ذوق زدگی بسته هستند

یه کتاب خوب

دارم یه کتاب خوب رو به توصیه استاد درس نگارش می خونم. ( من هنوز نمی دونم چه جوری میشه فونت انگلیسی رو وارد این برنامه جدید کرد) کتاب خوبی هست که تونسته همه یکشنبه من رو خونه نگه داره … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یه کتاب خوب بسته هستند

۱۳ به در

حالا مستقیم می تونم فارسی تایپ کنم و این رو مدیون ایشون هستم. تازه فهمیدم که ویرگول کجاست و این از کشف آتش هم مهمتره! ۱۳ به در و من مثل ندید بدیدا هیچجا نرفتم و دارم تموم یکشنبه رو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ۱۳ به در بسته هستند

به جای معرفی

ایده یادداشتهای روزانه توی اینترنت خیلی وقته که تو سرم هست. از وقتی یادمه می نوشتم. توی سر رسید های هر سال و جالبش این بود که عمرشون هم همون یه سال بود. آخر اسفند میسوزوندمشون و سال نو از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای به جای معرفی بسته هستند

تولد

تو شهری که پر از بلوطه تو خونه ای که همیشه پر از برگهای بلوطه رو بروی پنجره ای که فقط درختای بلوط رو می شه ازش دید غیر از تولد یه بلوط کوچیک چه انتظار دیگه ای می شه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تولد بسته هستند