خیابان و بیابان

اغلب جمعه ها با عموها و بابا میرفتیم کوه. کوهای درست و حسابی جاده هراز و فیروزکوه. ارفه , سنگر , امامزاده عباسعلی , امامراده قاسم و نوا. بماند که حسرت دماوند رو زدن همیشه بدلم مونده.
قصدم فعلا تجدید خاطرات نیست. توی یکی از این سفرها حرف نوشته های پشت ماشینها مخصوصا کامیونها و وانت ها شد و اینکه میشه از روی نوشته ها و نقاشی ها شخصیت راننده ها رو حدس زد. اون روز بابا بهم پیشنهاد که تو سفرهام یه دفترچه همراهم داشته باشم و این نوشته ها رو جمع کنم. اسمش رو هم گذاشت “فرهنگ خیابون و بیابون”.
خود بابا شروع کرد به جمع آوری فرهنگش. کاری که من باهمه جالب بودن , مرتب عقبش انداختم. خدا میدونه چند بار یه شعر یا نوشته جالب دیدم و خواستم نگهش داشته باشم و بعد یادم رفت. ولی خوب از اونجای که جلوی ضرر رو از هر جا گرفتن منفعته , از اینجا شروع میکنم.
پشت ماشینها ( همه نوع و نه تنها کامیون ) و روی پلاکهاشون پیامهای مختلفی هست که دامنه خیلی گسترده ای داره. از حمایت از مدرسه بچه ها گرفته تا آهنگهای رپ. پیام های سیاسی هم که فراوون دیده میشه. اما چیزی که دیروز توجه ام رو جلب کرد و البته قلقلکم داد واسه نوشتن ای جمله بود:
I wish I was a Barbie. That bitch has everything
( به نظر خودم که این جمله فقط برازنده پاریس هیلتون هست) !

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.