بایگانی دسته: بلوط

خدمت همکلاسی عزیزم

محمود جان، همکلاسی خوبم تلاش شما برای چرخاندن سر لپ‌تاپتان به سویی که من ببینمش قابل ستایش است. راستش را بخواهید بنده همان روز اول صفحه وبلاگم را شناختم. مثل بجه‌ام است دیگر. هرجا باشد می‌شنامش. اما الان دیگر هفته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خدمت همکلاسی عزیزم بسته هستند

Iranian Film Festival – San Francisco

اینجا هستم و دارم با رفقا خوش می‌گذرونم. جای شما خالی. بعد از چند سال دیدن خیابون‌های ایران و مردم و شوخی‌هایی از جنس خودمون و کلا همه چی ایران،‌ کلی داره می‌چسبه. تخصص من هم سینما نیست که در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Iranian Film Festival – San Francisco بسته هستند

What the Fuck??

دختر سیاسی،بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکه‌ی سیاست به دنیا می‌آیند؛ اما زنان، بر این میدان منت می‌گذراند که پا در آن می‌نهند. هر جا زنی هست که به خاطر ×عدالت می‌جنگد، آن‌جا عطری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای What the Fuck?? بسته هستند

یک پست مهاجرانه به عطا بدهکارم و یکی هم در مورد نامرئی شدن به راحیل خوبم به عطا: نمی‌دانم بیشتر از آنچه که اینجا و اینجا و اینجا نوشتم چه می‌توانم اضافه کنم. یک وقت‌هایی مثل حالا که دلم برای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک عبارت که جایش در آهنگ «پیتزای قورمه سبزی» کیوسک خالی‌است «شب شعر در چلو‌کبابی‌»است. سلام نگار! برچسب‌ها: سکرمنتو، فعالیت‌های فرهنگی، مسخ!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دنیا چقدر جای مزخرفی می‌شد اگه همه قبل از هر تصمیمی فکر کنن آخرش چی میشه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Ahmadinejad on King

Tonight, a “Larry King Live” exclusive! His explosive interview with Iran’s president, Mahmoud Ahmadinejad.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Ahmadinejad on King بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده

انسان کینه‌ای نیستم. زود می‌بخشم و فراموش می‌کنم، اما دیگر اعتماد نمی‌کنم. این را تازه دارم یاد می‌گیرم که ببخش و مسئله گذشته را فراموش کن اما حواست باشد به دفعه بعد. دیر اعتماد هم شده‌ام. به شدت. سخت دیگر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده بسته هستند

این را بفهم که مشکل این روزهای من تو نیستی. مشکل این روزهای من خود خود من است. منی که ساده بود و زندگی روزمره تمام تار و پودش را گرفته بود. کار می‌کرد. فمینیست بود. درس می‌خواند. عاشق بود. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کاش می‌شد دوباره اعتماد کرد. کاش می‌شد همه این ترس‌ها را رها کرد و رها شد در همان روزهای شاد کودکی که به هرکس که دستت را می گرفت همه ایمانت را می‌بخشیدی. همه اعتمادت را. دیر باور شده‌ام و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند