بایگانی نویسنده: لوا زند

“چاله زمین” اسم یک روستا در قائمشهر نیست، “چاله زمین” یک مفهومه. مفهمومى که منو زندگى میکنه. من یک روز “چاله زمین” میشم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مردم عاشقانه میشنوند، ما هم عاشقانه میشنویم

…با اون موهاى نمدیت!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای مردم عاشقانه میشنوند، ما هم عاشقانه میشنویم بسته هستند

Why everybody i like has to be an asshole?

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یکی نوشته بود آدما رو پیشونی‌شون بلواسنج ندارن که بشه فهمید چقدر آشوب دلشون زیاده، حالا منم می‌گم آدما رو پیشونیشون رابطه سنج هم ندارن که بدونن شکل رابطه دوتا آدم چطوره. دیشب تاحالا فک من به زمین گیر کرده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

رفتم مهمونی (حالا یه مهمونی رفتم خفه‌اتون می‌کنم سال‌ها). بعد یارو می‌گه عکسای لورکا رو می‌بینم تو اینستاگرام. منم اسم بچه‌ام میاد همچی ذوب می‌شم می‌رم تو چمن. قربون صدقه می‌رم، وضع داغونی. بعد یهو برگشته می‌گه تو داری کمبودهای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یکشنه‌است و من سر کارم. هوا ابریه. مدیر اینجا (نه صاحبش) تا حالا پنج دفعه گفته که صاحب مغازه تا عصر نمیاد چون دومین تولد نوه یک ساله‌اش هست. نمی‌دونم چرا اینو با غیظ می‌گه. خیلی آقای جالبیه. هم سن … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یعنی خودمونو خر می‌کنیم در حد تیم ملی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

رانندگی‌مون طولانی شده بود. گفتم برات جک بگم. گفت بگو. گفتم بلد نیستم! یه ذره فکر کردم چیزی یادم نیومد. تلفنم باطریش تموم شده بود و خاموش بود. تلفنش رو داد که بگردم دنبال جک! بعد حرف ج رو که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تصادف کردم. تصادف بد. دلمه جمع شد توی دلم. تقصیر من بود. راننده جلویی شوکه شد، اما چیزی‌اش نشد. ماشین اون گنده بود، دلمه من کوچولو و نحیف. جمع شد توی دلم. دلم کبود شده و یه ذره درد داره، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند