رفتم مهمونی (حالا یه مهمونی رفتم خفهاتون میکنم سالها). بعد یارو میگه عکسای لورکا رو میبینم تو اینستاگرام. منم اسم بچهام میاد همچی ذوب میشم میرم تو چمن. قربون صدقه میرم، وضع داغونی. بعد یهو برگشته میگه تو داری کمبودهای اصلی زندگیت رو با وجود لورکا میپوشونی. تو عشق لازم داری تو زندگیت. نباید با سگ خودتو گول بزنی! منم یه همچی گردنم رو کج کردم (اونایی که منو میشناسن میدونن چه حالتیه) بهش گفتم الان روانکاوی کردی منو؟ الان دانشمندی؟ الان به مشکلات زندگی من پیبردی؟ الان میخوای چی؟ گفت نه دیگه. راست میگم. میگم منم میدونم راست میگی مرد حسابی. اما خب ادم دودوتا چارتا میکنه انتخاب میکنه. ای قربونش برم من. (البته که با لورکام)
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید