یک کاری کردم بس غریب. رفتم توی سایت گودریدز ثبت‌نام کردم که خیر سرم تابستان است، بدانم بقیه چه می‌خوانند که اگر خوب است من هم بخوانم. اپلیکشن آیفونش را دانلود کردم و تقریبا همه این اپلیکشن‌ها اول از آدم یک سوال‌هایی می پرسند مثل اینکه آیا مایلید ما برای شما «اخطاریه» بفرستیم اگر پیغامی داشتید یا اجازه می‌دهید موقعیت جغرافیایی شما را رصد کنیم. من هم به همه این‌ها می‌گویم بله! بعد این هم یک چیزهایی پرسید و من هم همه را بله زدم. نگو یکی از اینها از من پرسیده بود که می‌خواهی از طرف تو یک پیغامی بزنیم به دوستانت که در آدرس ایمیلشان را در تلفنت داری؟ من هم گفتم بعله! بعد از آنجا که تلفن دفترچه آدرسش را از روی جی‌میل آدمیزاد می‌گیرد، یک پیغامی رفت برای غریب به دو هزار نفر. از استاد و دوست پسرهای سابق گرفته تا کسانی که از آنها در کرگزلیست خنزرپنزر خریده بودم، تا صدها نفر دیگری که اصلا نمی‌دانم کی هستند.
اما داستان تازه بعد از دو ساعت شروع شد. از دوستانی که می‌پرسیدند لوا جان این اسپم است آیا و رویش کلیک کنیم تا کسانی که می‌نوشتند ایت ایز وری گود تو هیر فرام یو اند ور آر یو و تا آی واز ویتینگ تو هیر سام تینگ فرام یو فور ا لانگ تایم تا خاله و عمو که اینها را به فارسی بگو. یک نفر هم مرا امروز- یعنی شنبه- دعوت کرد به یک مهمانی!
من خیلی شرمنده همه شدم. یعنی نمی‌دانم شرمندگی بود، خجالت بود، چی بود. بعد اینکه آیا من باید حالا به این ایمیل‌ها جواب بدهم یا نه. وقتی طرف حال و احوال کرده من چیکار باید بکنم؟ تا بشکند دستی که دیگر بی فکر «اوکی» نکند.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.