الان که این‌ها را می‌نویسم نشسته‌ام توی فرودگاه واشنگتن دی سی که بروم نیویورک. داده‌ام قالب و طراحی این وبلاگ را عوض کنند. امیدوار بودم که تا این سفر درست بشود که من مرتب توی بخش سفرش بنویسم. اما نشد و من فعلا همینجا هستم. اگر گشادی اجازه دهد، مرتب می‌نویسم. آمده‌ام اینجا برای یک دوره دو هفته‌ای آموزش برای تدریس زبان فارسی در دانشگاه نیویورک. دو هفته از هشت صبح تا سه بعد از ظهر کلاس است و گفته‌اند که مشق و اینها هم زیاد دارد و باید آماده باشیم برای کار سخت. امیدوارم که این دو هفته یک ذره روی تزم هم کار کنم. و هم اینکه دلم می‌خواهد از توی کلاس بلاگ کنم. دلم برای بلاگ کردن پخش زنده‌ای تنگ شده.
بعدش هم نمی‌دانم چه می‌کنم یا کجا می‌روم. بلیطم یک سره است. (یعنی یک سره بود) ببینم تا آخر ماه چه می‌شود. دلم می‌خواهد رانندگی کنم برگردم کالیفرنیا. شرق و غرب را از بالا به پایین( یا از پایین به بالا)‌رانندگی کرده‌ام، اما هنوز عرض مملکت را نرفته‌‌ام. به عریان گفتم بیا برگشت را با هم رانندگی کنیم. هنوز معلوم نیست بیاید یا نه. یک سری هم بعد از نیویورک فکر کنم بروم واشنگتن دی سی. آن هم هنوز معلوم نیست. آخر هفته بعد هم کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان است در بوستون. آن را هم شاید رفتم شاید نه! یعنی اینقدر تکلیفم با خودم معلوم است.
مثل همیشه اگر این طرف‌ها هستید، معاشرت کنیم.
برای شش کیلو اضافه بار، صد دلار دادم و هنوز آنجایم می‌سوزد. توی پرواز قبلی هم (از لوس آنجلس به اینجا که پرواز شبانه بود) یک کابوسی دیدم که با جیغ از خواب پریدم و ملت همه ترسیدند و یک مهمانداری برایم آب آورد. فکر کنم یک اژدهایی چیزی بود که حمله کرده بود.
در ضمن کتاب کاغذی خیلی گران است و من کیندلم باز خراب شده و هشتاد و پنج دلار می‌گیرند تعمیرش کنند و نوی اش هشتاد دلار است! من هم مدتهاست همه کتاب‌هایم روی آن هستند. بی‌پولم و در مقابل خرید ای پد مقاومت میکنم. کیندل دست دوم شما را خریداریم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.