بایگانی روزانه: 6 اکتبر 2015

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

اگر یک روز یکی به من بگوید که مرا اندازه سگش مرا دوست دارد من فکر می‌کنم که آن آدم واقعا عاشق من است. (بعید است باور کنم، اما همین که کسی بتواند دوست داشتن کسی را با سگش مقایسه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

به مریم می گفتم که ببین من از این بی‌کلافکی که خودم هم نمی‌دانم چیست خسته شده ام. البته کلمه من خسته شده ام نبود. این بود که این چیزی که هست. فکر می کنم خودم می‌خواهم بگویم خسته شده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

باز یک بار دیگر روی بی بریج های بودیم فکر کردم که آدم هایی که از ترافیک روی پل ناله می‌کنند حتی شده یک بار سرشان را بالا بگیرند ببیند چه منظره ای رو به رویشان است. بعد به این … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

وقت غروب داشتیم روی بی بریج رانندگی می کردیم و خورشید داشت می‌رفت پایین و ریدیو هد داشت می خواند و ما هم های بودیم. گفتم ببین همین. همه خواست من از زندگی این است که یک کاری داشته باشم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بین همه آت و آشغال‌هایی که تا به حال امتحان کردم آخرش هیچ چیز برای من همین علف خودمان نمیشود. با علف حالم خوب است. خودمم و خوبم. با بقیه هم خیلی خوبم. اما تنها چیزی که هوسش را می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک نفر برایم توی اینستاگرام نوشت که سه سال پیش شروع کرده به سفر کردن و دلیلش اینجا بوده. من شکستم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک جای روی سینه مردها، آن بالا سمت چپ (یا راست) نرسیده به بازو یک گودی کوچکی است که من تردیدی ندارم در جریان تکامل بشریت از آنجا بوجود آمد که آنجا بهترین جاست برای سر بر آن گذاشتن. برای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند