بایگانی روزانه: 12 ژوئن 2015

می‌گوید که من می‌دانم درد تو چیست. یک مدت است با خودت لج کردی و جایی نمی‌روی. یعنی سفر نمی‌روی و این دارد تو را دیوانه می‌کند. می گویم لج یعنی چه مرد حسابی. موقعیتش را داشتم و نرفتم؟ یعنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من درخت و جنگل را دوست دارم. کوه را هم همینطور. رودخانه و دشت را هم. اما آخر آخرش من آفتاب پرستم. هیچ چیز به اندازه اقیانوس و آفتاب حال مرا خوش نمی‌کند. بقیه حال مرا خوب می‌کنند. یعنی طبیعت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند