بایگانی روزانه: 22 دسامبر 2014

کمرم درد می‌کرد. گفت تو برو به هیچ چی کاری نداشته باش. امروز با من. گفتم باشه. مرسی و آمدم توی تخت. «ببین روغن کنار گازه. دستت درد نکنه.» سی ثانیه بعد: «کاری داری بگو. باشه؟ مرسی.» بیست ثانیه بعد: … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند