بایگانی روزانه: 4 نوامبر 2012

با برادر در شهر- ۲

من: دقت کردی هرچی بزرگ‌تر می‌شیم بیشتر شبیه مامان و بابا می‌شیم؟ رها: شبیه اونا نمی‌شی. عاقل می‌شی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای با برادر در شهر- ۲ بسته هستند

با برادر در شهر

من در حال فر مژه کشیدن. یعنی در واقع مژه را داخل فرمژه فرو بردن رها: یعنی شما دخترا فکر می‌کنید پسرا واقعا به فر مژه شما نگاه می‌‌کنند. من: من واسه خودم اینکارو می‌کنم نه واسه پسرا رها: تو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای با برادر در شهر بسته هستند

پیش‌تر ها یک مقاومت درونی‌ در من وجود داشت که وقتی یه جا خونه دارم و یه جا موقتی هستم، بجنگم – حالا نه جنگ واقعی، با خودم- که اینجا موقته. زیاد زحمت نکش سرش. واسه همین سرش می‌جنگیدم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند