بایگانی روزانه: 2 سپتامبر 2012

سرم سنگین بود، یه لحظه هول و ولا (بلا؟) برم داشت. یه چیزی نوشتم از آشوب دلم. لازم داشتم آدما بهم روحیه بدن. شوخی و خنده تا صبح روز بعد ادامه پیدا کرد. تا که یه نفر، یه نظری رو، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند