بایگانی روزانه: 2 ژوئن 2012

باید جواب یه ایمیلم رو می‌داد. اولش نوشت: سلام سلام….و دو کلمه دیگه که همیشه بهم میگفت هرچی زحمت کشیده بودم این یه ماهه هدر رفت. گریه‌ام بند نمیاد و دلم براش مثل سگ تنگه. مثل سگ. منو نمی‌خواد.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

وقتی آدم هی می‌خوره از اینور و اونور، ناخودآگاه گارد می‌گیره. سیستم دفاعی که خیلی دست خود آدم هم نیست. یه بار دوبار بالاخره از یه جایی آدم شروع می‌کنه دور و بر خودش رو پاییدن. دل ندادن، رفاقت نکردن، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بی خانمانی

بی‌خانمان شده‌ام برای یک ماه. هفته بعد دارم می‌روم نیویورک برای یک برنامه سه هفته‌ای در دانشگاه نیویورک (برای یادگرفتن تدریس زبان فارسی به اجنبی‌ها) بعد بعدش هم نمی‌دانم می‌خواهم چه کنم. شاید رانندگی کردم از نیویورک به اینور. این … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بی خانمانی بسته هستند