بایگانی روزانه: 10 دسامبر 2010

یادداشت‌های پراکنده در سفر -۱۳

عجیب بود. بعد از آنهمه رفاقت، حالا وارد فاز تازه‌ای شدن عجیب بود. نگاهش داغ بود. خیلی وقت بود داغ بود. من خودم را به نفهمی نمی‌زدم. نمی‌دانم می‌خواستم یا نه. هنوز هم نمی‌دانم. خواستم چند روز خوش بگذرانیم. قرار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر -۱۳ بسته هستند