بایگانی روزانه: 1 ژانویه 2010

۱-۱

کتابش را بست و پرسید بخوابیم؟ از این هم کلیشه‌ای‌تر آخر امکان داشت؟ یک وری شدم و گفتم باید بچه دار شویم. امشب. گفت: ها؟ گفتم: ببین. اگر امشب حامله شوم بچه وسط تابستان بدنیا می‌آید. هوا سرد نیست. بعد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ۱-۱ بسته هستند