بایگانی سالانه: 2009

اینجا هنوز بارانی‌است

به خودم قول دادم -یک قول دیوانه نه که زنانه یا مردانه – که هیچ بارانی را برای راه رفتن و هیچ نیمکت خیسی را برای نشستن و هیچ گودال آبی را برای جفت پا پریدن و هیچ علفی را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اینجا هنوز بارانی‌است بسته هستند

حدس‌

این‌روزها اخبار‌ نمی‌خوانم و حساب تاریخ شمار زمانه و کلاس زبان بی‌بی‌سی از دستم دررفته این‌روزها نمی‌دانم نظرسنجی سی‌ان‌ان چه از من می‌خواهد و مهمان امشب جان استوارت کیست حتی در یوتیوب به دنبال برنامه دیشب دیوید لترمن هم نمی‌گردم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای حدس‌ بسته هستند

وعده‌های انتخاباتی

به من رای دهید همه کارخانه‌های چتر سازی را خواهم بست و مالیات بازکردن چتر در یک روزبارانی را آنقدر بالا خواهم برد که دیگر هیچ‌کس جسارت طغیان برعلیه باران اسفند را نکند

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای وعده‌های انتخاباتی بسته هستند

دلم هوس یک عدد «تو» کرده بی‌صدا، با نگاه. بی‌زحمت «دلیوری» شود به همان آدرسی که آخرین بار روی «گوگل مپ» نگاهش کردی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

صوفی

حیف است تو باشی و ذکر هم. دستان تو نماز لحظات سماع منند. به «هو هو»ام چه احتیاج؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای صوفی بسته هستند

Do not call me

شاید سندرم باشد نون جیم جان. حالا اینطور نبود که یک‌ روز بیدار شوم ببینم دیگر نمی‌توانم با تلفن حرف بزنم. مصدر فعلش توانستن نیست. خواستن است. یعنی اولش حوصله نداشتم با تلفن حرف بزنم. بعد دیگر اینقدر فرار کردم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Do not call me بسته هستند

The Key

مدت‌هاست کلیدی به گردنم آویزان است. هیچ فلسفه‌ خاصی هم پشتش نیست. از قدیمی بودنش و مدلش خوشم آمده بود و با یک بند انداختمش به گردنم. این خانم دیروز در دانشگاه در مورد وضعیت قرارگاه‌های پناهندگان فلسطینی صحبت کردند. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای The Key بسته هستند

روزمره-چهارشنبه

کافه همیشگی دست‌هایی لرزان از هجوم وحشیانه کافئین انتخاب بین سرما و سیگار یا حسرت دیدن دود از پشت شیشه شیشه بخارگرفته صفحه سفید ایمیل من نوشخوار حرف‌های تو تل مقالات نخوانده، ننوشته تی‌تاپ رسیده از ایران (نه، اشتباه نشود، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روزمره-چهارشنبه بسته هستند

بخش حوادث

اگر امشب در اخبار ساعت ده شنیدی که زنی با کارد آشپزخانه آشپزخانه آپارتمان کوچکش شکمش را با قساوت پاره کرد و جایی آن پایین تلوزیون درون آن خط پهن قرمز با فونت آریال سفید حروف اول اسم مرا دیدی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بخش حوادث بسته هستند

آدم مثل چی دلتنگ می‌شه؟ مثل سگ؟ مثل خر؟ مثل کوه؟ مثل اقیانوس؟ مثل چی؟ همون.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند