بایگانی روزانه: 6 اکتبر 2009

من مست بودم. مهمانی شلوغ و پرسر و صدا بود. تاریک تاریک. در فاصله بین اتاق و دستشویی در رفت و آمد بودم. حالم بد بود و دستم را به دیوار می‌گرفتم و راه می‌رفتم. بعد یک دفعه دیدم آمده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند