بایگانی ماهیانه: اکتبر 2008

عکس‌های امامزاده طاهر را می‌دیدم که دوستی برایم فرستاده بود. ششمین سالمرگ احمد محمود بود دیروز. چند نفر مثل منند که جنوب ایران را ندیده‌آند اما به خاطر این مرد عاشق جنوبند؟ مثل من دوره‌ای دلشان می‌خواست تبعید شوند جزیره … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک روز جرات آن‌را پیدا می‌کنم که نوشته‌های زمان مستی‌ام را با صدای بلند برای همه بخوانم. یک روز. و تو چه می‌دانی که دربی‌خوابی بیست و چهار ساعت گذشته (‌دقیقا بیست و چهارساعت گذشته) بر من چه گذشت و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند