– سه روز است با جدیت مشغول نوشتن Business Plan هستم. یک نسخه از تابستان داشتیم که خیلی تغییر باید می‌کرد. ترجیح دادم از اول بنویسم. نسخه اول را الکساندرا درفت کرده بود. به این نتیجه رسیدم که برای اینکه دقیقا سر و تهش دست خودم باشد، باید از اول خودم بنویسم که بتوانم منطقش را بفهمم. احساس می‌کنم خیلی نسبت به تابستان دید روشن‌تری از کار پیدا کرده‌ام. البته هنوز به قسمت مالی نرسیده‌ام. باید به آن برسم تا ببینم وضع چطور است.

– CERI گفت که بعد از تمام شدن این دوره شش ماهه هم به کلاس‌هایمان ادامه بدهیم. با کلاس نقاشی دیواری پسرهای دبیرستانی هم موافقت کردند. امروز به کسی که قرار است این کلاس را درس بدهد ایمیل زدم که برای اوایل سال میلادی آینده برنامه ریزی کنیم.

– دو سه تا ایمیل داشتم از کسانی که می‌خواستند کار داوطلبانه انجام دهند. برای هفته بعد قرار مصاحبه گذاشتم. ببینم چی در میاید از این.

– گفتم که بالاخره برای کلاس بچه‌ها معلم پیدا شد؟ نمی‌دانم چرا فکر کرده بودم مصری است. یک خانم پاکستانی است. امروز جلسه اول بود و بچه‌ها در مورد کارهای Louise Nevelson یاد گرفتند و یک مدلی از کارهایش درست کردند. به نظرم برای اولین بار بچه‌های این کلاس درگیر کار شدند. خانم صوفیا (معلم) هم خیلی خانم ریلکسی بود با بچه‌ها. بچه‌های این کلاس خیلی حرف نمی‌زنند. اما آخر کلاس به سوال‌های صوفیا جواب می‌دادند. تنها مسئله‌اش این است که نرخش از بقیه معلم‌هایمان خیلی بیشتر است. اما فکر کنم بخواهم حتما بازهم باهاش کلاس داشته باشیم.

-دیشب یک سلفی از خودم گرفتم به این نتیجه رسیدم که وضع لکه‌های صورتم خیلی خراب شده و می‌خواهم بروم یک جوری صورتم را تمییز کنم با لیزر. از دیشب جستجو در مورد آخرین روش‌های لکه‌بری صورت توسط لیزیر یا تکنولوژی‌های پیش‌رفته‌تر هم به لیست کارهایم اضافه شد. پیشنهادی ندارید؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.