شبانه – جمعه

مدت‌هاست دلم می‌خواد یه کاری واسه دل خودم بکنم. کاری که هدف خاصی پشتش نباشه. کتاب‌های که می‌خونم محدوده به درس و مشق و تحقیق، اشپزی واسه شکم پر‌کردن، کار برای پول و کارهای داوطلبانه هم برای اینکه لابد باید کرد دیگه. نمی‌گم این‌ها دوست داشتنی نیستند که هستند و تقریبا هیچ کاری رو بدون علاقه انجام نمی‌دم و این به خودی خود خیلی هم خوبه اما انگار یک چیزی، یک زمانی، یا یک فضایی برای خودم این وسط گم شده. دوست روانکام چند ماه قبل بهم گفته بود که خیلی از کارهایی که خودم اسمشون رو احمقانه می‌ذارم اما انجامشون می‌دم در واقع برای اینه که دنبال این زمان و فضا برای خودم هستم. بهانه وقت همیشه بی‌خود ترین بهانه‌هاست. روزهایی بودند که هشت ساعت کار می‌کردم، شانزده واحد درسی داشتم،مرتب ورزش می‌کردم و خیلی کارهای دیگه. به همه هم می‌رسیدم. الان باید خیلی آسون‌تر شده باشه این زمان رو پیدا کردن. اما نمی‌دونم چه کاری رو می‌خوام انجام بدم. کاری که برای دل خودم باشه. ازش لذت ببرم. پول زیاد نخواد، وقتی که می‌بره معقول باشه، مطلقا ربطی به کامپیوتر و اینترنت نداشته باشه و …. ادمی هم که بگه حالا بذار دوشنبه بعد شروعش کنم هم نیستم. بدونم چیکار می‌خوام بکنم همین امشب شروعش می‌کنم.
پی‌نوشت: بخش نظرات بعد از مدت‌ها -به دلایل شخصی- بازه. قدم ایده‌های شما روی چشم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.