در شرایط گرسنگی و تحریم و اینها دیگر چه کسی جرات میکند از حجاب حرف بزند؟ مگر نه آنکه دیگر زنان به آن عادت کرده اند یا بچه ها با آن بزرگ شده اند؟ آیا این تصور زنان خارج از کشور با نتصور سی سال پیش نیست که به حجاب فکر کند؟
امروز برای خارجی ها یان یک فرهنگ ایرانی به وجود میاونرد. کتاب آذر نفیسی با جلد دو دختر روسیر ی به سر پر فروش میشود
در فضایهای این چنین است که جو داخل با جریان خارج در مورد پذیرش فرهنگ های مختلف دست به دست هم میدهند که بگوید ججاب موضوع اولی نیست
اما در ایران جچاب یک امر اسلامی و مذهبی نیست بلکه قانون یک مملکت است. یک امر سیاسی است. این امر وارد لحظه به لحظه زندگی زن ایرانی شده است که باید همیشه مراقب آن باشد. چون در لحظه به لحظه زندگیش باید آن را رعایت کند. اما این دلیل نمیشود که به آن عادت کنند.
نسل جوان زی سی سال امروز برایشان مسله است. شادی صدر در مقاله چرا جنبش زنان به مسله حچاب نزدیک نمیشود بیان کرد که با توجه به بودجه و انرزی که صرف مقابله با بدحچابی میکند نشان از این است که حجاب دیگر جزیی از هویت این حکومت است. از طرفی نشان دهنده مخالفت و مقاومت گروه دیگر است در تغییر نوع پوشش.
تنها جرمی که هر سال برای آن طرح ضربتی تعیین شده است نه مواد مخدر و نه فساد و رشوه بلکه بدحجابی است. پس حجاب مسله فراگیر حداقل برای زن طبقه متوسط بوده است.
بی حجابی یا حجاب اسلامی کدامیک برازنده زن ایرانی است؟ پیچیدگی مسله وقتی است که زنان باید به طور دسته جمعی به آن پاسخ دهند. زن ایرانی کمتر فرصت یافته که با انتخاب های شخصی خود تاریخ را عوض دهند. مجبور ششده اند که به طور دسته جمعی به خواسته دولت تن دردهند. به جای اینکه خود تصمیم بگیرد.
چنین است که در هشتاد سال گذشته مجبور شده اند تصمیم دسته جمعی است بدون توجه به خوب و بد حجاب .
پاسخ به این سوال با بلی یا نه. نیست. بلکه مساله کسی است که تصمیمی میگیرد. چه کسی برای زن ایرانی تصمیمی میگیرد. مسله این است که تصمیم باید به خود زن برگردد.
در مورد این که حجاب مهمترین مسله نیست شاید درست باشد اما نداشتن حق انتخاب و احترام به اآزادی اندیشه مسله زن ایرانی است. این کار را برای زنان محجبه هم است. یعنی جایی که حجاب اجباری است زن محجبه هم حجابش معنی ندارد.
اگر که روزی موضوعات غرب مانند دمکراسی و ازادی اندیشه موضوعات ایران شده بودند امروز مسایل زنان مسلمان موضوعات غرب است که آیا زن مسلمان در زندگی غرب باید حجاب داشته باشند که بر خلاف سکولاریزم است یا حق طبعی یک انسان بر پوشش خود؟
با جهانی مسایل به طور کلی حجاب یک پارادوکس شده است.
دو جریان فکری غالب یکی اومانیتسی که یک سری ارزشها را غالب و دیگیر نسبیت فرهنگی است.
در ایران بررسی موقعیت زنان فمینیست سکولار و مسلمان این پارادکس است.
در این میان زنان فمیسنیس ایرانی در مورد حجاب آنها که بی حچابی میخواهند میشوند مثل فمیسنیس های غربی و پارادکس زنان سکولار ایرانی در برخورد با
حجاب بهانه ای است برای حمله استکبار به زنان مسلمان. دو گفتگو وجود دارد. یکی دید غربی است که آن را نشان دهنده فرودستی اسلام میدانند. اما
زنان باید بین ارزشها و حقوق خود یکی را انتخاب کنند. غرب یا آزادی های شخصی.
چاره ای نیست به غیر از اینکه یکی را انتخاب کند.
هردو به جریان اوریانتیلسم کمک میکنند. یکی غرب را مدل میکند وی کی با نسبی گرایی از فرهنگ های دیگر چیزی وام نمیگیرد.
جدای شرق و غرب در ادوارد سعید.
غرب همه جا هست. ایده ها و تکنولوزی و تفرکرات همه جا هست. دیگر چطور میشود این ها را هم از هم تفکیک کرد.
سیستم تفکر در ایران نسبی گرایی نیست بلکه همه را در یک قالب ریخت. اما اگر این دیوار را بشکند
پذیرفتن این واقعیت که انسان امروز ارزشهای خود را یک منبع نمیگیرد. بلگه ان را از منابع مختلف میگیرد.
از کثرت گرایی به عنوان یک ارزش فرهنگی.
هر آنچکه به کثرت گرایی در بین زنان ایران بیانجامد منجر به رشد همه جامعه زنان میشود.
برای آنکه بتوان فراسوی حجاب خوب یا بد رفت باید هرگونه سو استفاده از پوشش زن را متوفف کرد.
پردیس مهدوی:

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.