یه گروه مستقل زنان اینجا وجود داره که با زنان بی‌خانمان کار‌ می‌کنه. برای زنان بی‌خانمانی که به این مرکز مراجعه می‌کنن کارگاه‌های یک هفته‌ای و دوهفته‌ای برگزار می‌کنن و دست آخر هم بهشون مدرک گواهی دوره رو می‌دن.
بی‌خانمان شدن هیچ‌ جای دنیا راحت نیست و اغلب این بی‌خانمان‌ها در معرض هزار جور اذیت و آزار قرار دارن. تو این اقتصاد خراب اینجا هم خیلی از زندگی‌ها چک به چک بسته است و از دست‌دادن کار برابر است با از دست دادن خونه وسرپناه و توی خیابون خوابیدن برای خیلی‌ها که پشتوانه خانوادگی یا مالی غیر از کاری که در زمان حال انجام می‌دن ندارن.
در هر حال این سازمان فلسفه اصلی‌اش اینه که این زن‌ها رو به بازار کار متصل کنه. با این فلسفه که قدرت اقتصادی برای زن دوای هزار مشکل دیگه‌است. دیگه مجبور نیست به خاطر سرپناه داشتن و با شکم گرسنه نخوابیدن هرشب دست بزن یکی رو تحمل کنه و اگه کار پیدا کنه شاید بتونه با مشکل مواد مخدر و الکل هم کنار بیاد. ( بماند که خیلی وقت‌ها اصلا اینکار ساده نیست چرا که همه این‌ها مثل یه چرخه بهم متصلند و تا معتادی کار نمی‌تونی پیدا کنی و تا کار پیدا نکنی مستقل نمی‌شی و…) اما تو این کارگاه‌ها با این زنان مثل مددجویانی برخورد می‌شه که در درجه اول به خودشون ایمان بیارن که به عنوان یک زن می‌تونن کاری رو که هدفشو دارند انجام بدن. اگه بخوان می‌تونن از این چرخه بیان بیرون.
در و دیوار گاراژی که ازش به عنوان مدرسه استفاده می‌شه پر است از قصه زنانی که از زیر پل شروع کردند و الان برای خودشون زندگی و کار دارن و چه بسا خودشون شدن سخنگویان این کارگاه ها.
تو این کارگاه در مورد کسی قضاوت نمی‌شه. زنی بود که دخترش رو به خاطر مواد فروخته بود و وقتی خبر مرگ دخترک رو شنیده بود تصمیم گرفت که بیاد به این کارگاه. همه قصه شون رو روز اول اگر بخوان می‌گن و خیلی‌ها هم روز آخر خارج می‌شن بدون اینکه تغییری کرده باشن. یک هفته صبحانه و ناهار مجانی گرفتند. ( که خوب این‌هم خیلی خوبه).
تمام کارهای این موسسه داوطلبیه. یعنی چه مددکاری که برای شنیدن میاد چه وکیلی که برای کمک به مسایل مالی و خانوادگی میاد یا پرستاری که برای تست ایدز و هپاتیت میاد و کلینکی که اون رو میفرسته همه کارهاشون رو داوطلبانه انجام میدن. خرج غذا و کرایه گاراژ رو هم خیرین تقبل می‌کنن یا کسانی که از این کارگاه‌ها بیرون رفتند و الان کار و زندگی خودشونو دارن و واقعا به این زیربنا اعتقاد پیدا کردند.
برای اینکه زنانی از این دست رو به بازار کار فرستاد حتی کار خیلی ساده تو یه فروشگاه یا رستوران یا کارخونه باید خیلی ریسک کرد. همه قرار نیست در عرض یک هفته متحول بشن و این طبیعی است که صاحب کار بیش از هر کار انسان دوستانه دیگه ای اول به فکر تجارت خودش باشه و کسی هم به خاطر این امر سرزنشش نمی کنه اما زنانی که در راس این امور هستند به نظر من واقعا کارشون کارستانه. اون‌ها هستند که باید یک رزومه قابل قبول برای فرد درست کنن و صاحب کار رو قانع کنن که یه مدت حتی شده آزمایشی به این زن‌ها کار بده تا اون‌ها بتونن خودشونو نشون بدن.
اما خوب حتی اگه از هر گروه یک نفر ه

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.