!

من واقعا قصد نداشتم وسط این داستان نویسی‌ام چیزی دیگری بنویسم اما این قضیه آنقدر جالب بود که من نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. این یعنی حتی به تمام ترس من از انتخاب شدن مک‌کین هم غلبه کرده. آنقدر آزاری که این جوان رعنا,این دانشجوی دکترا این مغز فرار کرده که نه, رانده شده از مملکت دل مرا به درد آورد که دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. الهی درد و بلایش بخورد توی سر همه آن‌های که تهمت پشت شتر‌نشینی و تروریست بودن زدن بهش.
متن انگلیسی خبر این است.
اگر حوصله خواندن متن انگلیسی را ندارید خلاصه اش این می‌شود که این جوان رعنای قصه ما جناب فرهود آذرسینا دانشجوی بیست و پنج ساله در یک آسانسور در برابر دیدن سینه‌های یک زن عنان اختیار از کف مبارکش بیرون می‌رود و سینه‌های خانم را می‌بوسند. بعد هم در زندان شاکی می‌شوند جدای اینکه این جریان باعث شده که زندگی‌‌اش از روال عادی خارج شود در زندان همبندانش تهمت تروریست بودن و پشت شتر‌نشینی بهش زده اند و اگر آن خانم دچار یک مورد آزار و اذیت شده‌اند در حق ایشان جفای مضاعف شده است. گناه ایشان چیست که بقول خودشان وقتی زنی اینطور سینه‌هایش را بیرون می‌اندازد نباید انتظار داشته باشد همه مردان خودشان را کنترل کنند!
پی‌نوشت:
من نمی‌‌توانم ذهنم را از این داستان جناب آذرسینا به جای دیگری معطوف کنم. تصورش را بکنید؟ در آسانسور ایستاده‌اید و لباس یقه باز تنتان است یا چه می‌دانم دامن کوتاه پوشیده‌اید. بعد طرف بیاید برود راست لای سینه‌هایتان یا لای پایتان؟ قصه سکسی تعریف نمی‌کنم. از دید آن زن جریان را ببینید.
بنده این‌ها را که عرض می‌کنم خودم کلکسیون مفعول اعمال بسیار عجیبه واقعه شده ام! یکبار در تاکسی یک خانم بازویم را گاز گرفت. یکبار یکی توی صورتم تف کرد. یکی یکبار عینکم را از روی چشمانم کشید. اما شاید قضیه این نباشد. شاید قضیه به وقاحت این جناب آذرسینا برگردد که شاکی هم است.
در راستای اینکه سال دارد به آخر می‌رسد و ما کلا دست به انتخاب مفاخرمان خیلی خوب است بنده جناب ایشان را نامزد دریافت لقب ایرانی منتخب سال هشتاد و شش می‌کنم. البته امیدوارم اعلام این نامزدی باعث نشود که ایشان خدای نکرده دوباره از کار و زندگی‌‌شان عقب بیافتند و ما شاهد افت درسی ایشان در مقطع دکترایشان باشیم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.