فاجعه خود مائیم

دیکتاتوری ما را به خودش معتاد کرده، هوش از سرمان برده، حساسیتهای مان را از دست داده ایم همه چیز برای مان قابل قبول شده مهم نیست که فاجعه چه باشد و در چه حجم، چرا که ما اصولا فاجعه را نمی بینیم. قریب به پنچاه روز است که حدود بیست تا سی نفر از دانشجویان را بازداشت کرده اند هفته پیش پانزده بیست نفر دیگر را هم گرفته اند. اغلبشان نه ملاقاتی داشته اند و نه تماسی، سعید حبیبی ناپدید شده هیچ کس نمی داند کجاست. در استانهای مرزی هر روز به بهانه ای ملت را بازداشت می کنند. جوانی را در سنندج سر جلسه امتحان بازداشت کرده اند دو هفته بعد به خانواد اش خبر می دهند بیائید قبرش را نشانتان بدهیم. دو روز هوای مملکت سرد شده نان لواش در رشت می شود هزار تومن، گاز شاهرود یک ماه است قطع است همینطور در خیلی بخشهای مازندران و گیلان و آذربایجان و کردستان. در ماه گذشته تقریبا هر هفته یک شب برق ما قطع بوده و طبعا شوفاژ هم. نیروی انتظامی آمار می دهد که از ابتدای طرح امنیت اجتماعی در تابستان حدود ۹۰۰ هزار نفر ارشاد شده اند یعنی تحقیر شده اند یعنی شخصیتشان لگدمال شده. سطح مطالباتمان به اینجا رسیده که کروبی را به مجلس راه بدهید، که چهار تا چهار تا زن گرفتن را درقانون تشویق نکنید، که بزرگواری کنید اجازه دهید سایز شلوارمان را خودمان انتخاب کنیم. اغلب شاخصهای اقتصادی وضعیتی به مراتب بدتر از تمام دوران بعد از انقلاب دارند. موجوداتی که اگر بنابر دانش و راستی بود حتی لیاقت چوپانی نداشتند حاکم بر مقدراتمان شده اند. فقر و چادر به جذابیتهای توریستی کشور بدل شده اند.
اما هیچ کدام از اینها فاجعه نیست فاجعه خود مائیم که اینها را نمی بینیم
از نیما نامداری

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.