مهارت های اقتصادی

یکی از مهارتهای زندگی – که ما معمولا در خانه پدری یادش نمی گیریم- مهارت های اقتصادی است. یاد نمی گیریم پولمان را چطور مدیریت کنیم. تا یک سنی – مخصوصا در ایران- نمی دانیم از کجا می آید و چطور خرج می شود و چطور است که شب شام داریم یا چرا فلان ماشین زیرپایمان است. پدر مادرها معمولا به گفتن باشد می خرم برایت یا ندارم. نمی توانم بخرم بسنده می کنند. کمتر وقتی است که بچه در جریان اینکه چقدر پول به خانه می آید و چقدرش خرج کرایه خانه و خورد و خوراک و بقیه هزینه ها می شود قرار گیرند شاید هم برای همین است که می گوییم بچه ها پر توقع شده اند. خوب خبر ندارند که دخل و خرج خانه آنها با مال همکلاسی شان متفاوت است.
معمولا – مخصوصا وقتی یکی از طرفین رابطه کار هم نکند و درامدی هم نداشته باشد- این بی مهارتی به رده های بالاتر و رابطه های جدی تری مثل همخانگی یا ازدواج هم کشیده می شود.
مسله این نیست که حالا هر دو طرف باید کار بکنند و حساب جدای خودشان را داشته باشند و اگر بیرون غذا می خورند هرکدام پول خودشان را بدهند بلکه دو نفر آدم یک رابطه می توانند توافق کنند که یکی کار کند و یکی نه. یکی درس بخواند و دیگری کار کند یا حالتهای دیگر. اما مسله مدیریت کردن درآمد است.
بی خود نیست که مسله اقتصاد و پول یکی از بزرگترین دلایل جدایی و بهم خوردن روابط است. (‌*) گاهی اوقات افراد چند سال را در دوران نامزدی به سر می برند و همه فکرشان برگزاری یک عروسی مجلل و باشکوه است بدون اینکه بیایند وقتی را برای نشستن و صحبت کردن در مورد مسایل اقتصادیشان صرف کنند. خیلی وقتها حتی طرفین از درآمد و آینده کاری طرف هم خبر ندارند و فقط بعد از ازدواج است که می فهمند طرف چقدر درآمدش است و آیا اصلا با این درآمد می شود زندگی کرد یا نه.
این مهارتها مادرزادی نیست. یادگرفتنی است. باید برایش اهمیت قایل شد و بعد وقت گذاشت. شاید صحبت از پول و درآمد- مخصوصا در دوران عاشقی و دوستی و نامزدی- خیلی خوش آیند نباشد و فکر کنیم اگر از پولش سوال کنیم شاید فکر کند ما به خاطر پول دوستش داریم در صورتی که من او را به خاطر خودش می خواهم. درست است. اما وقتی دونفر زیر یک سقف زندگی می کنند یک مقدار شرایط فرق می کند. درست است که ماچ و آب غذای خوبی است اما برای بدن مقوی نیست. زندگی چیزهای دیگری هم لازم دارد.
قرض به شدت استرس زا است. حتی اگر دو طرف به طور مستقیم در موردش صحبت هم نکنند جور دیگری خودش را نشان می دهد. عاشق بودن خوب است. عاقلی در عاشقی کفر است اما زندگی زیر یک سقف با نفر دوم- مخصوصا اگر قواعد جامعه خودمان را هم در نظر بگیریم- ظاهرا به اندکی کفر احتیاج دارد.
*= Marriages and Families: Intimacy, Diversity, and Strengths by David H. Olson (Author), John DeFrain (Author)
Chapter 8.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.