بچه ها! متشکریم.

تعطیلات طولانی و خوبی بود. لازمش داشتم و خوشحالم که خیلی بهتر از اونی شد که می خواستم و حتی تصورش بود. قصد داشتم که شبی یک عکس اینجا بگذارم اما از همون شب اول فهمیدم که اون شبهای عزیز رو اصلا نباید دمی در اتاق هتل گذروند. گناه کبیره بود. در هر حال امروز روز اول کار و دانشگاه بعد از یک تعطیلی ده روزه از کار و سه هفته ای از دانشگاست.
درد دستم به محض اینکه هواپیما تو فرودگاه سکرمنتو نشست دوباره شروع شد. بعد از ده روز. واقعا نمی دونم چه کنم. شرطی شدم؟ یا حساس یا اصلا نمی دونم چی. به کل یادم رفته بود دردش. شاید باید به طور جدی پیگری کنم ببینم چیه. هر چند بی معنی هست اگه درد عضله یا استخوان بود و این مدت اصلا سراغم نیومده باشه.
حوصله وبلاگ نویسی نداشتم اما خوندن خبر قهرمانی بچه های نوجوان تیم ملی والیبال بغض آورد به گلوم و وادارم کرد که بنویسم. یادم نیست چه سالی بود که یه مسابقاتی تو اصفهان بود و ما قهرمان شده بودیم و مسابقه عصر بود و یه دفعه دیدیم همه تو خونه داریم گریه می کنیم. محمودی بود اون سالها و اسمهای بقیه رو یادم نمیاد. مبارک بچه ها باشه.
اگه این طرفها هستید- یا حتی نیستید- خبر دار باشید که روز شنبه بیست و دوم سپتامبر به همت برو بچه های کلاب ایرانی دانشگاه سن فرانسیسکو یه نشست یک روزه ای به اسم ایرانی ها در اینترنت قراره برگذار بشه. برنامه کنفرانس از ساعت نه صبحه تا پنج بعد از ظهر. من آدرس و نقشه و بعد جزییات برنامه رو اگه خبر دار شدم اینجا می ذارم. اما فعلا این تاریخ رو داشته باشید. چه خوبه که اگه امکان مسافرت از راه های یه ذره دور تر رو هم دارید بیایید. اگه خواستید به من ایمیل بزنید. من این بچه ها رو می شناسم و می تونم قبل از اینکه جزییات برنامه به دستم برسه بهشون خبر بدم.
دلم می خواد جزییات اون مسابقات اصفهان رو یادم بیاد که بیام اینجا بگم. کسی اسم بچه های تیم ملی اون سال رو نداره؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.