این عادلانه نیست که من نتونستم و نمیتونم برم تو این مراسم شرکت کنم. به هیچ وجهی نتونستم مرخصی بگیرم. هرچند خیلی از اداره ها و مدرسه ها و سازمانها تعطیل هستند اما سازمان ما اینطور نبود. امیدوارم بازتاب خوبی داشته باشه. دوستانی که میرن و رفتن جای ما رو خالی کنن.
———————————-
صبحها که میام سرکار, به یه ایستگاه رادیویی گوش میدم که سه تا خل هر روز از ساعت ۵ تا ۱۰ برنامه زنده دارن. از اونها خلتر من هستم که بهشون گوش میدم. این ایستگاه رو همینجوری یه سال و نیم پیش پیداش کردم. دنبال یه جایی بودم که به جای آهنگ حرف بزنن برای تقویت زبانم. به اینها رسیدم. به هرکسی هم پیشنهادش رو هم دادم نپسندید. لحنشون تند, تلخ و زننده هست و از مسخره کردن هیچکس حتی شنوندهها هم ابایی ندارن.
ترکیب ثابت سه نفره ای دارن. یک مرد پولدار بیش از حد متظاهر و مغرور که لحظه ای نیست که به ثروت و سفیدبودن و سوادش ننازه. یک سفید دیگه که زندگیش در شکم و پورن خلاصه میشه. بیش از حد نژاد پرست و بیسواد که فکر نکنم حتی بدونه خاورمیانه کجاست وقتی به مردمش بد و بیراه میگه. آخریشون هم یک زن اونهم سفید هست که به شدت سعی داره خودش رو از طبقه متوسط نشون بده . این خانم برعکس اون دوتا مذهبی, مهربون, طرفدار مهاجرها هست و کسی رو مسخره نمیکنه.
میدونم عجیبه. اگه سری به وب سایتشون هم بزنین بیشتر متعجب و احتمالا عصبانی میشید. میتونین آن لاین یکی از برنامه هاشون رو گوش کنید تا بفهمین که چرا هرکسی که من این ایستگاه رو بهش معرفی کردم شاکی شد. ولی… ولی چی بیشتر از این میتونه ترکیب اصلی جامعه طبقه متوسط امریکا رو نشون بده. به نظر من این سه کاراکتر نماینده اصلی ترین و بیشترین شخصیت های این مملکتن.
پولداری که فکر میکنه چون پول داره و امریکایی هست حق تسلط به همه دنیا رو داره. از به سخره گرفتن کسی هم نمیترسه چون میدونه از آزادیش میتونه هر استفاده ای بکنه. مردی که جز شکم و پورن و آرزوی یه مرگ در حال خوردن چیزی نداره. با تمام وجود از مهاجرها بدش میاد چون میگه اونها موقعیت کاری اینها رو گرفتن. اون زن هم در عین مهربونی و شخصیتی که من تحسینش میکنم( بخش فیمینستش رو), نماینده زنهایی هست که وقتی با کیف ” کوچ” این ور و اون ور میرن حرف از بخشش و صدقه به فقرا میزنن . خنده های بی وقفه این زن واقعا شروع جالبی هست برای روزم.
من نمیگم همه اینطورن ولی کم نیستن امریکایی هایی که این مدلی فکر میکنن. این روزها با این تورم وحشتناک, اعتراض به وجود مهاجرین هم بیشتر شده و جالبه که از افکار کسایی که اون رو به زبون نمیارن ولی ته دلشون ارزوی دیپورت مهاجرها رو دارن باخبر شدن. البته به نظر من این موج جدید مخالفت بر علیه مهاجرها یه جور فرا فکنی هست که مشکلات دولت رو به گردن مهاجران بذارن. دولتی که نتونسته به وعده هاش عمل کنه و تو شیش سال این همه هزینه رو به مردم جامعه اش تحمیل کرده. به این میگن ” تئوری دروازه فرار” . مردم هم شاید تنبلی ها و شکستهاشون رو از این دروازه به بیرون ببرن. هرچند کیه که ندونه که بدون این مهاجرها امریکایی وجود نداشت و بدون این مهاجرین غیر قانونی پیشرفت و صنعتی نبود.
یه چیز دیگه هم از این برنامه رادیویی بگم و ببندمش.
یه بخشی دارن به اسم ” خبرهای بد روی موزیک شاد” . تو این بخش خبرهای چندش اور و وحشتناک و مرگ و میرهای ناجور رو از همه جای دنیا مخصوصا ۵۲ ایالت جمع میکنن و رو یه موسیقی شاد پخشش میکنن. شعارشون هم واسه این بخش اینه: ” یادتون باشه این ها بد نیستن مگه اینکه واسه خود شما اتفاق بیافته” !

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.