این سی و سه زن…

این ایرانی ها به واژه «زن» حساسیت دارند. زن تنها ست. زن بدون مرد است. زن بدون فرزند است. چون اگر با مرد بود که دیگر زن نمی شد. می شد ناموس. می شد خواهر. می شد مادر. برای همین است که آقایان مشارکتی که در عمر سیاسی شریف شان پشیزی هم برای جنبش زنان دل نسوزانده اند امروز نگران “دلسوزی های مادرانه فعالین جنبش زنان برای جنبش هستند.” از جنبش زنان که نمی شود “زنانه” حمایت کرد. حمایتِ عاقلانه، حمایتِ دلسوزانه، حمایت مادرانه است__نه زنانه! زن است که خطرناک است. زن است که شورشی است. زن است که می خواهد قدرت های مردانه را به چالش بکشد. با زن باید مقابله کرد. باید مادرش کرد. باید خواهرش کرد. باید ناموس اش کرد. نگویید جنبش، مگر جنبش زنان در ایران جنبش است؟ از آقای جلایی پور بپرسید که به شما بگوید: “حاجی، بابا، اینها که جنبش نیستند! اینها شورشی اند! اینها فوق فوق اش اگر خیلی بخواهیم حال پخش کنیم «پویش» اند!”
( متن را اینجا بخوانید . یا در بخش ادامه همین صفحه)
مرتبط: مردم در برابر پارسیان !


این متن تقریبا کامل نوشته سبیل طلاست ( تقریبا کامل چون ویدویو یوتیوب رو من نمیتونم بذارم اینجا. برای دوستانی که دسترسی ندارن به نوشته های نازلی.
“صحنه های “دفاع مقدس” آنچنان که از تلوزیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شدند زنانی را نشان می دادند که با اشک شوق شوهران، پدران، و پسران شان را راهی جبهه های “حق بر علیه باطل” می کردند. آنها که عزیزی را برای “قربانی شدن” نفرستاده بودند به دفتر بسیج محل می رفتند و به حاجی التماس می کردنند که آخرین النگو شان، گوشواره مادری شان را بگیرد و خرج رزمندگان کند. زنان جنگ زده آبادانی که دیگر “کَس و کاری” نداشتند پشت خط مقدم جبهه نان می پختند، برنج دم می کشیدند و قیمه بار می گذاشتند تا انتقام خون مردانشان را بگیرند. اگر هم عزیز از دست رفته شان قابل شمرده می شد، مادران، همسران و خواهران بودند که در مقابل دوربین مرتضی آوینی اشک می ریختند از فضایل اسلامی-انسانی شهید شان می گفتند. این بود سهم زنان از جنگ، از “روایت فتح” که اگر فتحی در کار بود،فتح مردانی بود که جنگ را جنگیده بودند. ”
این قسمتی از مقاله ای بود که قرار بود برای ویژه نامه روز زن روزنامه شهروند بنویسم. مقاله ای که به خاطر دستگیری فعالان جنبش زن هرگز تمام اش نکردم. می خواستم از زن و جنگ بنویسم. از اینکه قربانیان اصلی جنگ زنان اند. می خواستم از تاریخ مثال بیاورم. از جنبش های زنان بنویسم که تحت شعاع جنگ ها از بین رفتند. می خواستم از ملی گرایی مردانه بنویسم. همان ملی گرایی ای که همیشه آنچه را که خود سعادت “وطن” تصور می کند به حق و حقوق زنان ترجیح می دهد. همان ملی گرایی مردانه ای که از جنگ “نان” می خورد. همان که تمام افتخارات جنگ نصیب اش می شود. چرا که “کیر” دارد، چرا که “خایه” دارد، چرا که می تواند ادعا کند که “اگر آمریکا به ایران حمله کند بر می گردد و می جنگد.” چرا که سال های سال جلادی بوده است، مثل محسن رضایی، که تخصص اش جنگ است. پس می آید در تلوزیون و می گوید که “خود را برای جنگ آماده کنید که منِ فرمانده ی سلحشور هوایتان را خواهم داشت.” قربانیان جنگ زنان اند. قربانی جنگ جنبش زنان است. افتخاراتش نصیب “کیر دارانی” خواهد شد که ادعاهای غیر خشونت آمیز دارند و هیزم بیار جنگ اند.
وقتی “مام وطن” در خطر باشید چه جای حرف از حقوق زنان است. وقتی “مام وطن” در خطر است وطن احتیاج به “مادر” دارد و “خواهر” نه “زن.” لوگوی “زنان در بند را آزاد کنید” را که درست می کردیم یکی گفت “ننویسیم زن بنویسم «خواهر،» بنویسیم «خواهران در بند مان.»” می گفت این ایرانی ها به واژه «زن» حساسیت دارند. زن تنها ست. زن بدون مرد است. زن بدون فرزند است. چون اگر با مرد بود که دیگر زن نمی شد. می شد ناموس. می شد خواهر. می شد مادر. برای همین است که آقایان مشارکتی که در عمر سیاسی شریف شان پشیزی هم برای جنبش زنان دل نسوزانده اند امروز نگران “دلسوزی های مادرانه فعالین جنبش زنان برای جنبش هستند.” از جنبش زنان که نمی شود “زنانه” حمایت کرد. حمایتِ عاقلانه، حمایتِ دلسوزانه، حمایت مادرانه است__نه زنانه! زن است که خطرناک است. زن است که شورشی است. زن است که می خواهد قدرت های مردانه را به چالش بکشد. با زن باید مقابله کرد. باید مادرش کرد. باید خواهرش کرد. باید ناموس اش کرد. نگویید جنبش، مگر جنبش زنان در ایران جنبش است؟ از آقای جلایی پور بپرسید که به شما بگوید: “حاجی، بابا، اینها که جنبش نیستند! اینها شورشی اند! اینها فوق فوق اش اگر خیلی بخواهیم حال پخش کنیم «پویش» اند!”
در لحظات حساس تاریخی که آقای شریعتمداری خیال دارند اعضای کلیدی جنبش زنان در ایران را بسوزانند، در لحظات تاریخی که تمام فعالین حقوق زنان شب ها را نمی خوابند و در حال کارند، برای جنبش زنان نسخه می پیچند. اولش با حماقت تمام جنبش زنان را به “خوب” و “بد، به “سکولار” و “اسلامی” تقسیم می کنند و بعد که دوزاری شان می افتد که گند زنده اند به “گه خوری” می افتند. نسخه نپیچید قربان………نسخه تان بخورد توی سرتان!
شما فکر کردید که تئوریسن های جنبش زنان و فعالین جنبش زنان در طی این بیست و هشت سال، کارهایشان هردمبیل بوده است؟ فکر می کنید پشت فعالیت هاشان تئوری نیست که نشسته اید نقد تئوریک شان می کنید! جواب همه شما منتقدانِ یک شبه منتقد و متخصصِ امورِ زنان شده را افسانه نجم آبادی قبلاً داده است.
آقایان، آقای درخشان، آقای الپر، آقای سید آبادی، آقای علیزاده ، تئوریسینِ بزرگ همیشه همراه با جنبشِ زنان، آقای جلایی پور، برای من (درست مثل افسانه نجم آبادی) مشخص نیست که چرا نقد های شما در این چهار چوب های خاص مطرح شده است و می شود. منطق سیاسی این “نقد ها” چیست؟درست مثل افسانه نجم آبادی من هم از شما می پرسم:
“چه برداشتی از مبارزات و تلاش‌های کنونی زنان برای گسترش مردم‌سالاری در جامعه و دستیابی به حقوق خود زمینه طرح چنین سؤالاتی [نقد های] را فراهم آورده است؟ از اینها مهم‌تر می‌پرسم: اثرهای سیاسی این‌گونه پرسش‌ها [نقدها] چه خواهد بود؟”
من هم مثل نجم آبادی” چندان دلِ خوشی از سؤال‌هایی که منطق آن طبقه‌بندی است ندارم!”:
“(مثلاً طبقه‌بندی میان جنبش و «نه ـ جنبش».) دلیل این دلخوری هم آن است که معمولاً طبقه‌بندی، برخلاف ادعای بسیاری از استادان جامعه‌شناس، امری بی‌طرفانه و مبتنی بر عینیتی ناب نیست. طبقه‌بندی خود آفریننده میدانی از قدرت است که با قرار دادن برخی مقوله‌ها در داخل و برخی دیگر در حاشیه یا در خارج از این میدان، جزئی از مناسبات قدرت بین درونی‌ها و بیرونی‌ها می‌شود.”
این نقد های شما هم بسان نقد های مکرر آقای جلایی پور از جنبش زنان “اثر نظامت” دارد:
” […] ، یعنی مثل ناظم مدرسه که برای شاگردان تعیین تکلیف می‌کند، مثلاً آنان را به ترتیب قد در صف ردیف می‌کند، اگر قامت حرکت‌های زنان با این تعریف نخواند، زنان باید دست از اظهار موجودیت بردارند (و خیال اصلاح‌طلبان منکر وجود مسائل زنان را راحت کنند)، و اگر قامت این حرکات با آن اندازه خواند، زنان می‌توانند با شادی اعلام کنند که پس «وجود داریم» و پس «حق داریم که اظهار وجود کنیم». یعنی «حق اظهار وجود» ما را در گرو آن قرار می‌دهد که چه کسانی مقوله «جنبش» را تعریف می‌کنند، چگونه قامت ما را اندازه می‌گیرند و به چه قضاوتی می‌رسند. پاسخ مثبت یا منفی به این سؤال بی‌شک اثرهای سیاسی و فرهنگی مهمی در پی دارد و شاید به همین سبب است که اصلاً چنین پرسشی [نقدهایی] مطرح شده است.”.
. آقای شریعتمداری، جناب آقای دکتر رامین احمدی، آقای جلایی پور، آقایانی که امروز درسراسر این کره ی خاکیبرای جنبش زنان تعیین تکلیف می کنید، آقایانی که از جنبش زنان برای اهداف انقلاب مخملی گوگولی تان استفاده می کنید، آقایانی که از زنان برای تبلیغات جنگ طلبانه تان استفاده سیاسی می کنید، اصلاح طلبان ناز و گوگولی ای که مدام در حال طبقه بندی جنبش زنان به خوب و بد هستید، جامعه پدرسالاران محترم که از شنیدن واژه زن کهیر می زنید، وطن پرستان آبکی که وطن تان تنها در حول و حوش “خایه های” مبارک تان مرز دارد، جملگی بدانید که هر یک از شما به نوعی سد راه جنبش زنان هستید

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.