سوم مارچ دو هزار و دوازده

تعجب من نادیده گرفته شدن نقش مذهب در تمام این بحث‌ها است.
من آدم مذهبی هستم؟ نه. من به یک حکومت مذهبی اعتقاد دارم؟ نه. به نظرم قانون اساسی باید به قدرت برتر یا مذهب اشاره کنه؟ نه. اما شما یادتون رفته که مردم ایران، چه ما خوشمون بیاد چه نه، مسلمان هستند. ما چه خوشمون بیاد یا نه، مذهب یک پدیده اجتماعیه، یک پدیده فرهنگیه، یک پدیده تاریخیه، یک پدیده تجاریه، پدیده‌ای که اگر کارکرد نداشت، به اندازه تاریخ بشر قدمت نداشت. شما قدرت مذهب رو دست کم گرفتید. اینکه مذهب چقدر در مردم ایران نهادینه شده رو کاملا نادیده گرفتید. نماینده قشر مذهبی در این کنفرانس کجاست؟ نماینده قشر مذهبیان نو که به قرائت های تازه از اسلام معتقدند کجاست؟ اینکه ما یه عده آدم که حرف همو قبول داریم، و سال‌هاست داریم دور هم تکرارشون می‌کنیم، دوباره دور هم بشینیم و دوباره همون حرف‌ها رو تکرار کنیم و سر تایید تکون بدیم، واقعا کارکردش از درهای همین اتاق هم بیرون نمی‌ره.
بله. من متوجه هستم که این یک کنفرانس آکادمی و تاریخی‌شناسانه است، اما شما صحبت از آینده قانون اساسی در ایران می‌کنید. شما جوری از این آینده صحبت می‌کنید که انگار با تغییر رژیم در ایران، یک شبه همه مردم معتقد به جداسازی مذهب از سیاست می‌شن. چون «مردم» از مذهب خسته شده اند. شما از چه مردمی صحبت می‌کنید؟ غیر از این است که اگر قانون اساسی تغییر کنه، همین مردم باید بهش رای بدن؟
….
بخشی از حرف‌هایی که آخر کنفرانس زدم و می‌دونم به مذاق خیلی‌ها خوش نیومد، مخصوصا اینکه سه روز قیافه مهربون و خوش رنگ و پرلبخند منو فقط دیده بودند که بسیار خوب لاس‌زدن‌هاشونو جمع و جور می‌کرد و یک کلمه هم در بحث‌های بین سخنرانی‌ها و موقع تنفس شرکت حرف نزده بود.
این سه روز اندازه سه سال گذشته زندگیم معاشرت کردم، جواب تعارف دادم و لبخند زدم. واقعا لازم دارم یه مدت برم تو غار خودم و یک کلمه نه فارسی نه فرنگی حرف بزنم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.