بیست و پنجم آگوست دوهزار و یازده

جاده خوب است. رانندگی خوب‌تر. دوست خوب از همه اینها هم بهتر.
مغزم پر است از مسئله‌هایی که باید بنویسمشان. یکی دو روز دیگر، رانندگی اگر مجال دهد، بیایم بنویسم که چقدر چقدر انگار دور شده‌ام از همه چی. این همان دور شدنی است که  اسمش شده ساده شدن، یا حتی ابله شدن، از گود دور افتادن، نفهمیدن، خنگ بودن و خیلی چیزهای دیگر.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.