توی پوخارای نپال نشسته بودم یه روز کنار رودخونه که دوتا زن با لباسهای محلی تبتی اومدن و گفتن که ما پناهندههای تبت هستیم و چین کشور ما رو گرفته و الان ما یک چیزهایی با دست درست میکنیم و میفروشیم اما مغازه نداریم. منم گفتم بسیار هم خوب. ببینم. همه چیزهای دست ساز اونا همون چیزهایی بود که توی همه مغازها پیدا میشه. عین همونها . یک دست ساخت چین. گفتم اینا مال چینه. یکیشون گفت ای ای اسمارت وومن!
این اتفاق هی تکرار میشه. سر راه تو روستاها که میایستیم دستفروشها میان کیسههاشون رو باز میکنه و همه هم میگن که خودمون ساختیم و استخون یاکه (در موردش مینویسم). اما همه شکل هم! من واسه خنزر پنزر پول میدم، زیاد هم پول میدم. اما باید یه چیزی توشون باشه نه سریدوزی/ سازی چینی. از اینکه آدم رو احمق فرض میکنن خوشم نمییاد.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید