از زمانی بی‌زمان- ۹

‫به همون خدای مادر جنده ای که نیست‬
‫وقتی میگم نمیفهمی‬
‫حق دارم دیگه‬
‫بابا‬
‫مسسله اون بوسه کوفتی نبود‬
‫یعنی بود‬
‫وسوسه خالص بود‬
‫سکس بود‬
‫یعنی چطور بگم‬
‫ای مرده شور کلمه رو ببرن که نیست‬
‫یعنی اون در لحظه بودن فاکینگی که میگم هست‬
‫باید یکی شد
‫اما مسله اون بوسه نیست‬
‫اون سکس نیست‬
‫می‌دونم می‌دونی
‫میدونم‬
‫هیچی نگو‬
‫میدونم میفهمی‬
‫میدونم میفهمی‬
‫الان از اون لحظه هاست‬
‫که تو میفهمی چی میگم‬
‫ولی من باید زر بزنم‬
‫یعنی باید لال بشم‬
‫اما نمیخوام لال شم‬
‫چون الان لال شدن یعنی خفگی‬
‫نمیخوام الان تنها باشم‬
‫کلمه‌های کوفتی مادر جنده الان باید کنار من باشن‬
‫ای خدای مادر جنده‬
‫اه‬
‫ما یه بار باید با این حال بیافتیم به تن هم‬
‫باور کن‬
‫باید‬
‫بعد شعر بگیم‬
‫شعر خالص‬
‫شعر تن تو رو‬
‫و من باید مثل همین الان که عرق کردم‬
‫و خیس خیسم‬
‫شعر تن تو رو بگم‬
‫و بوی تن تو باید باشه‬
‫اه
‫شت‬
‫وسوسه اومد دوباره
‫گم شو‬
‫و من الان شروع میکنم به زیبا شدن‬
‫و خندیدن‬
و رقصیدن
و رقصیدن
و رقصیدن
بیا.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.