از زمانی بی‌زمان -۴

‫بازی اخر دار‬
‫مال مردای عادی‬
‫زنای عادیه‬
‫مال تو نیست‬
‫من تو رو ساختم‬
‫واسه بازی بدون آخر‬
‫فقط وسوسه‬
‫فقط وسوسه
‫ناب ناب ناب‬
‫تو مثل زنا و مردای عادی‬
‫هر روز من که‬
‫میکنمشون نیستی
‫نیستی
‫می مونی‬
‫بدون بوسه‬
‫بدون سکس‬
‫بدون تن
‫وسوسه ناب‬
‫وسوسه خالص‬
‫تنهایی خالص‬
‫رابطه خالص‬
‫دور دور دور‬
‫یک قدم هم حق نداری نزدیک بشی‬
‫دور باید بمونی‬
‫تو شکارچی نیستی‬
‫نیستی دیگه‬
سر من داد نزن‬
‫آدم زایید ه نشده سر من داد بزنه واسه تن‬
‫من هستم که سلطنت میکنم روی تنم‬
‫داد نزن واسه من روی تن‬
‫هی‬
‫بفهم داری با کی حرف میزنی‬
‫فکر کردی من جنده هر روز زندگی تو ام‬
‫که داد میزنی میگی تن‬
‫هنوز حالیت نشده‬
‫من سلطنت می کنم روی این تنی که داری داد میزنی‬
‫هیچ وقت مال تو نبود‬
‫مال من بود‬
‫وسوسه ناب من بود‬
‫ببین توهم شکارچی
‫اون تنی‬
‫که اگه صاحب هم بشی‬
‫گوشته
‫برو کاستکو بگیر‬
‫بکن توش‬

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.