وحشت زده در میان دکمه ها!

زندگی مصرفی – بر خلاف زندگی تولیدی روستایی- عادتمون داده به بیشتر و بزرگتر و جدید تر خواستن. نو تر باشه. طرحش جدیدتر باشه, حافظه بیشتری داشته باشه و دکمه های بیشتر. کار میکنیم. پولش رو میدیم و میخریم. اما ما چقدر از این دکمه ها استفاده میکنیم؟ اصلا چقدر وسیله ای رو که داریم میشناسیم؟ تا حالا اصلا دفترچه راهنماش رو باز کردیم؟
باید یه مقاله بنویسم در مورد زندگی خودم و بایتها و دکمه ها! از دیروز صبح تا حالا به همه چی به چشم یه منبع نگاه میکنم که میشه در موردش مطلب نوشت. هرچی جلو تر میرم وحشتم بیشتر میشه.
موبایلی که من فقط و فقط از دفترچه تلفن و ساعتش استفاده میکنم. ( اهل اس ام اس و اینجور بازیها نیستم). کامپیوتری که من حتی نمیتونم تصور کنم یک و نیم گیگ حافظه روش یعنی چقدر. تلوزیونی که فقط با دکمه روشن و خاموش و عقب و جلو بردن کانالها و البته دکمه های صداش کار میکنم. دوربینی که هیچی ازش نمیدونم. فقط میدونم از کجا باید تصویر رو دید و کدوم دکمه رو زد. من نمیفهمم هشت مگا پیکسل یعنی چی . مایکروویوی که اصلا نمیدونم اونهمه دکمه روش چی هست. شام رو بذار توش و حجم ظرف رو نگاه کن و دو یا سه دقیقه رو بزن. همزنی که سیزده تا دکمه داره ( دیشب شمردمش) و من فقط یخ و میوه رو میذارم توش و همون شماره سیزده رو میزنم. تازه من یه سری دیگه وسیله آشپزخونه دارم که چون جا نداشتم چپوندمشون تو کمد و خوب اعتراف میکنم که اصلا نمیدونم اونها چی هستن.
نمیدونم من خیلی غریبم با این دکمه ها یا وضع همه جا همینطور. ما پولی رو خرج سرویسهایی میکنیم که اصلا بهشون احتیاجی نیست. ما فقط آخرین مدل گوشی رو میخواهیم. بیشترین حافظه کامپیوتر رو و یه آی پاد با شصت گیگ حافظه.
دکمه های بیشتر شده دلیل نوتر بودن و با کلاس تر بودن ما. به این هم فکر نمیکنیم که تا آخر عمرمون با بیشتر این دکمه حتی تماسی هم نخواهیم داشت.
چرا واقعا اینقدر پول صرف چیزهایی میکنیم که ازشون استفاده نمیکنیم؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.