*عصری، بعد از صبحانه وناهار و ولگردی باهم، بهش تکست دادم که چقدر خوشحالم اینقدر سال با تو زندگی کردم، اینقدر سال باهم بزرگ شدیم. گفتم اگه برگردم عقب یک روزش رو هم عوض نمیکنم. اونم گفت که خوشحاله و اونم همینطور.
* خوشم میآد بدنم میدونه چطور باید فیزیکی واکنش نشون بده به فاکدآپی مغزم.
* حتی فکر کردم زنگ بزنم بهش.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید