شانزدهم مارس دوهزار و یازده

بالاخره آمدم خانه! از سفر به کتابخانه البته. دیدم پشت در یک کاغذ چسباند‌ه‌اند. گفتم ای داد بیداد. شمع‌ها و سیگار و رنگ پاشی به در و دیوار کار خودش را کرده و قرار است بیرونم کنند.
دیدم اعلامیه‌ای از «جمعیت دوستاران پرنده‌ها» است با تیتر «گنجشک‌ها به میان ما می‌آیند» و بعد هم توضیح داده که فصل مهاجرت پرندگان از جنوب به اینجا شروع شده و سوای پرنده‌های دریایی، دو مدل گنجشک هم به اینجا کوچ خواهند کرد و تا ماه اکتبر که جوجه‌هایشان پرواز یاد بگیرند اینجا خواهند ماند. بعد هم یک مقداری شاعرانه توضیح داده که اینکه سوسک‌ها و پشه‌ها را می‌خورند و صبح‌ها ما را از خواب بیدار می‌کنند، حتما می‌ارزد به کثافت‌کاریشان. پیشنهاد هم داده که برایشان روی بالکن‌ها جای مسطحی آماده کنیم که بیایند خانه بسازند.
تا اینجایش خیلی شاعرانه و بهارانه بود، اما آخر اعلامیه نوشته بود که بر طبق قانون فدرالی که در سال ۱۹۸۱ تصویب شده، هرگونه آسیب (از دنبالشان دویدن تا در قفس کردن و شکار کردنشان) به هر پرنده مهاجر و آشیانه‌شان جرم فدرال است. بنابراین دانشگاه نمی‌تواند هیچ‌کاری در جهت اینکه جلوی کثافت‌کاریشان را بگیرد بکند. ما هم نمی‌توانیم. احتمالا از فردا می‌آیند ببیند که مقدار فضله در خانه هر نفر چقدر است و اگر از میزان مجاز کمتر بود،‌ دستبندش خواهند زد.
دعای آخر پست همراه با نصیحت اضافه: فضله بریزد سر هرکسی که بیاد بگوید که این دولت حواسش به پرنده‌ها هست و به انسان‌ها نیست و نیرو می‌فرستد بحرین و برای مردم لیبی کاری نمی‌کند و آنهمه آدم در ویتنام کشت و عراق و افغانستان را به آتش کشید و وضعیت رنگین‌پوستانش از وضعیت گنجشک‌هایش بدتر است و کارگران مکزیکی‌اش را با تیر می‌زند و بیایید جماعت خارج نشین ما را ببینید که در قلب استعمار زندگی می‌‌کنند و چشم‌هایشان را به همه چیز بسته‌اند و نگرانیشان اندازه فضله گنجشک پشت در خانه‌شان است.
کمی آرام‌تر. بهار نزدیک است. همه دغدغه‌های آدم‌‌ها را حدس نزنید و قضاوتشان نکنید. این را برای خودم نمی‌گویم که از الان نگران اندازه فضله پشت در خانه‌ام هستم. کلا عرض کردم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.