پراکنده

اول: کتی از وبلاگ شهر من ( که من وبلاگش رو خیلی دوست دارم) و آذر عزیز هم قدم جلو گذاشتن و از خصوصیات خودشون نوشتن. این نوشته ها رو که دنبال میکنم میفهمم چقدر ممکنه آدمها سلایق و علایق متفاوت و در عین حال هم شبیه هم داشته باشن.
اگه مطلبی در این مورد نوشتین و دوست داشتید که لینکش اینجا هم باشه لطفا خبرم کنید.
دوم: آخر هفته خوبی نبود و بود. کارهای عقب افتاده. یخچال خالی. دست و پای پر از مو! درسهای نخونده. فکر و خیالهای بیخود. خود و دیگر آزاری. کارهای که باز هم انجام نشد. خستگی مفرط. تعطیلاتی که با اون همه برنامه ریزی حالا دیگه نمیشه رفت. فکرم هزار جا هست و هیچ جا نیست.
سوم: ” غریزه اصلی دو” رو دیدید؟ شارون استون دوستها بشتابید. علاقه مندان فیلمهای سکسی- روانی هم به همچنین.
چهارم: یکشنبه مهمونی سی امین سالگرد ازدواج یه زوج از دوستهای امریکایی مون دعوت بودیم. مهمونی به سبک هاوایی بود. یعنی لباس رسمی نداشت و همه لباس های هاوایی ان پوشیده بودن. غذاهاش هم هاوایی ان بود. این گروه هم به طور خصوصی دعوت بودن و موسیقی زنده داشتن. موسیقی ایرلندی و اسکاتلندی که بهش میگن کلتیک. خوب بود واسه خودش.
پنجم: یه عالم چیزهای جدید خوندم تو وبلاگها. این قضیه امام جمعه راوار درمورد زیدان درسته یا جک درست کردن؟ هر چند هیچی بعید نیست از این جماعت اما کسی منبع موثق هم داشته واسش که آدم با وجدان راحت بخنده؟
ششم: خانم عزیزی که مرتب تو کامنتها شماره تلفنت رو بدون یه کلمه دیگه مینویسی. من چیکار باید بکنم؟ من اصلا با این شماره مشکلی ندارم اما نمیفهمم جریان چی هست؟ من باید این شماره موبایل رو پابلیش کنم؟ خودم زنگ بزنم؟ به کسی بدم؟ میشه یه خط توضیح بدید و من رو از سرگیجگی دربیارید؟
هفتم: خوشحالم که بحثی که از یه وبلاگ شروع شد به یه رسانه خوب در خارج از ایران رسید. این تنها شوی ایرانی خارج از کشور هست که من دوسش دارم. اونهم به خاطر اینکه مال شمال کالیفرنیاست نه جنوبش!! اگه اینترنت پر سرعت دارید ضرر نمیکنید که شوهای آرشیوش رو ببینید.
هشتم: تازه دوشنبه هست. اما من خسته ام. دلم تعطیلی میخواد. یه مسافرت دور. یه عالم کار نکرده دارم. این هفته یه پایان ترم دارم و دو هفته بعد هم یکی دیگه.
نهم: کسی هست یه جوری من رو تشویق کنه که ورزش رو شروع کنم؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.