هیچم اینطور نیست که یاشار که بزرگ شد قبولی بگیره و بیاد خارج و اولدوز هم تو همون محل شوهر کنه و الان هم دوتا بچه داشته باشه. اگه اینها الدوز و یاشار قصههای صمد باشن، الان دارن باهم یه جایی تو یکی از این خونه بلوکی های – از همونها که تو یه کوچه قدیمیه و تو ایونشون پر از شمعدونی قرمزه و دم درش هم حتما دو تا صندلی دسته شکسته گذاشتن- جنوب فرانسه یه کاری میکنن که غیرقانونیه و حتما هم جفتشون دارن میخندن.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید