باید یاد بگیرم که موقع درس خوندن یا کار جدی کردن یه دفعه نپرم برم به جاهای دیگه- همین وبلاگ- مثلا سر بکشم. چند ساعت خوبم. بعد مثلا باید چیزی تایپ کنم و میام سراغ کامپیوتر و همه چی مثل همین لحظه خراب میشه. یه چیزی رو می‌خونی – یا در این مورد خاص کسی چیزی توی چت بهت می‌گه -که شاید اصلا به تو ربطی هم نداشته باشه اما به طرز بدی فکر می‌کنی مخاطبش تویی و در حالی که می‌دونی نیستی- چون واقعا به تو ربطی نداره- اما مستعدی که بزنی حال خودت رو خراب کنی چرا از همه ریاضی احتمالاتش یادت مونده و نکنه هاش. بعد تا یک ساعت آینده هی باید مهم‌ترین فلسفه زندگیت رو- به تخمدان مبارکم- به خودت یادآوری کنی و قلپ قلپ چایی بخوری (‌یا بعضا قاشق قاشق ماست میوه‌ای) که واقعا دوباره به درک فلسفه‌ات نائل بشی و یادت بیاد یواش یواش داری یاد می‌گیری که نه همه موظفن دوستت داشته باشن و نه تو باید به خاطر مبارک همه احترام بذاری و زندگیت رو برای همه توضیح بدی و خب کلا به تخمدونت که کی چی فکر می‌کنه. برو چای‌ات رو بخور که دارمت!‌

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.