آدم‌ها نرم‌نرمک می‌آیند توی زندگی. باید نگاهشان را دزدید، باید نگاهشان را دنبال کرد، باید رد دست‌هایشان را دید، باید دست‌هایشان را لمس کرد، باید سکوتشان را تجربه کرد،‌ باید رانندگی کرد، باید نوع موسیقی‌شان را شنید، باید سکوتشان وقت کدام موسیقی را شنید، باید دید کجا شراب را مزه می‌کنند، کی قورتش می‌دهند. باید دید رابطه‌شان با پیاده‌روی چطور است، زیر باران خیس می‌شوند یا خوشحال. باید تلفن‌شان را ازشان گرفت و دید چقدر آرام می‌مانند. باید دید رابطه‌شان با شمع چطور است. باید صدای نفسشان وقت برهنگی‌ات را بشنوی. باید رد بوسه‌هایشان هر صبح بعد از عشق‌بازی روی تنت معلوم باشد. باید عطرش را روی بالش جا بگذارد. باید توی حمام پشتش را لیف بکشی، باید موهای پشت سرش را مرتب کنی، بگویی جم بخوری تیغ را می‌کشم به رگ گردنت. باید یک روز دوتا مسواک بخری که بدانی می‌خواهی شب بماند، باید یواش یواش، نرم‌ نرمک، بدانی دارچین بیشتر بریزی توی شراب گرم یا شکر که مست‌ترت شود. که تو مست‌تر شوی نرم نرمک. آرام…

 

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

 ادم نمی‌داند دل‌تنگی از کجا می‌اید، کجایش درد می‌گیرد وقتی دل‌تنگ است بخصوص برای ادم خاصی، نمی‌داند دقیقا چه بلایی سرش می‌اید اما ساکت، دیگر نه حوصله‌ی خودش را دارد نه سریال‌هایش را، نه گاهی دوستانش را، نه حرف‌های امیدوارکننده‌ی بقیه را، نه هیچ جای ِ قشنگ دنیا را و نه حتی نزدیک‌ترین‌ها را/ هر چی هم بگذارند جلوی آدم این مواقع، طرف ِ هر چیزی هم که برود میل‌ش نمی‌کشد لمسی می‌کند/ می‌کشد بیرون و می‌رود. دلتنگی را نمی‌شود گذاشت وسط میز و عمقش را به کسی نشان داد نمی‌شود براحتی تسکینش داد، لعنتی گاهی حتی اوج هم می گیرد بی‌طاقت‌تان می‌کند و نمی‌شود دادش زد ریختش بیرون یا فرویش داد گیر می‌کند وسط ادم و نفس را می‌برد. دل‌تنگی ادم‌‌ها را شاید نکشد اما بی تفاوت می‌کند و بعد یک گوشه خیلی ارام ذره ذره تمام می‌کند.

+

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بوسه احتمالى تو
در خوابى که رویاست نه آرزو
بوسه تو، بوسه یواش تو
دارم خودمو میخوابونم به هواى یک بوسه احتمالى. چقدر آرزومند باشم خوبه؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Its such a lonely night
But its alright
Its gonna be alright
Im a little drunk
But not that much to get lost in the city
You know! I found more peace in your version in my mind
The one who doesn’t break my heart that often
The one who looks at me
..,
Never mind
Im not drunk
Its just a lonely night
And its good you are not here
I can cry all free now
But as i said
Its all alright

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دلم میخواست الان اینجا بودى و منو میدیدى. ارومم و فرفرى و خواب آلو. به همین سادگى.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نجارى کردم حسابى. یه میز بزرگ ساختم با دو تا نیمکت با چوب خام. به جای مبل و صندلی، حالا فقط یه میز بزرگ دارم و یه تخت. از تو حیاط همسایه دوستم- که متروکه بود- کلى چوب مرده نرده هاى قدیمى رنگى رو پیدا کردم باهاشون تخت ساختم. یه شاخه درخت خشک شده پیدا کردم، شد پایه بلند لامپ. با آجر و یه سینى قدیمى هم بغل تختى ام رو ساختم.

(در ضمن کلا عکس‌های منو تو اینستاگرام تو  همین بلوط می‌تونید ببینید. این بالا رو آیکن عکس اگه کلیک کنید، عکسا رو می‌بینید. این عکسه تختمه الان)

لامپ ها رو پایین نصب کردم که با نور فضاى بین جاى نشستن و جای خواب جدا بشه. سر و ته خونه ام چهل متر هم نیست. اما امروز بالاخره خونه شد. پرده ها رو هم برداشتم که شیشه ها لخت باشن. نور زیاد دارم اینجا. یه گوشه رو میخوام بکنمش گلخونه ارکیده.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نامه برات بنویسم یک کلمه بگم که دیوونه شدم. بعد تو بگی مگه نبودی. من چرا دوباره اشکم شده دم مشکم. اه. پریود لعنتی.

 

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تقریبا خودمو به تخت بستم که دستم نره سمت این گوشی. درد داره.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شاید یه وقتی هم آدم باید برگرده دونه دونه هرچی جای پا بوده رو -با درد- نگاه کنه. واسته بیرون خودش و نگاه کنه که ببینه چقدر همه چی توهم بوده و اینهمه اصرار من برای اینهمه هیچ نبودن…

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شاید هم همه این‌ها برای این است که از خودم خجالت می‌کشم. خجالت می‌کشم که بگویم کم آورده‌ام و دیگر نمی‌توانم. توانم تمام شده و سرشارم از نیاز. نیازی که هی انکارش می‌کنم. من آدم مسابقه نیستم، آدم زور الکی زدن هم نیستم. راهم را می‌کشم و می‌روم یک جای دیگر برای خودم پیدا می‌کنم. حالا چرا بال‌هایم قیچی شده؟

 

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند