شانزدهم می دوهزار و یازده

تقصیر اون سیاپوشای ترسناک لب آب بود، وگرنه من می‌خواستم یه سخنرانی بزرگی بکنم در خصوص اینکه چقدر دلت گنده است و چقدر معلومه که وقتی بشکنه دردش عمیقه بسکه مهربونه و نمی‌شه شکستش.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم می دوهزار و یازده بسته هستند

پانزدهم می دوهزار و یازده

با حافظ هم‌ذات پنداری نکرده بودیم که اونم امشب حاصل شد:
اونجا که می‌گه
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پانزدهم می دوهزار و یازده بسته هستند

چهاردهم می دوهزار و یازده

دل دوستم درد داشت و من بلد نبودم خوبش کنم. فقط خواستم حواسشو پرت کنم، واسه همین هی از تو حرف زدم. آخه دل خودمم درد داره.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم می دوهزار و یازده بسته هستند

سیزدهم می دوهزار و یازده

Neg2.jpg
راستش ترسناکه
نباید بگم
اما یه ضرب‌المثلی هست تو مغولستان خارجی
می‌گن زنایی که سی‌ سالشون میشه
همون لحظه‌ای که سی ساله می‌شن
یه چیزی تو چشاشون برق می‌زنه
بعد این برقه می‌مونه تا بمیرن
فکر کن با این اندازه چشم تو صورتت
ترسناکه دیگه
تو مبارکی نه امروز
* دلم مثل سگ تنگه. مثل سگ

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم می دوهزار و یازده بسته هستند

-بعدش به یه جاده یه طرفه رسیدم
-خب؟
-هیچی. هی رفتم رفتم رفتم. نه تمام می‌شد، نه چراغ داشت،‌ نه می‌شد دور زد.
-خب بعدش؟
-هیچی. هنوز دارم می‌رم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

آها
وقت گرفتم برم جرم‌گیری
حالا دیدی یه وقت خواستی پیدا بشی
منو هم ببوسی
اما لطفا زودتر از آخر ماه پیدا نشو
نوبتم بیست و پنجمه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

به جای ادم‌کشی رفتم دندون‌پزشکی
زر می‌زدم خب
بعد پیاده اومدم خونه
رفتم سر راه چنگک لی رو قرض گرفتم
یه حال اساسی دادم به باغچه و شمعدونی‌ها
عرق کردم سم زدایی بشم
درخت لیمو دیگه چوب نمی‌خواد کنارش خودش وایمیسته
انگوره لق می‌زنه بستمش به دیوار
کلا آه که اینطور

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

این مرکز نانو تکنولوژیه
امسال یه میلیارد دلار پول گرفته از دولت
داره تحقیق می‌کنه که چطور نانو تکنولوژی رو وارد زندگی مردم کنن
لابد می‌خان چیپ بذارن تو دستمون که کجا می‌ریم
یه یه چیزی مثل پوزه بند که ببینن چن بار نفس می‌کشیم
روش مالیات بگیرن
این استاد ما داره یه کارای فمنیستی می‌کنه تو این تحقیقه
نپرسین چیکار
نمی‌دونم. نمی‌فهمم
انی وی
وسطشون استفراغ کردم
وسط هال اصلی
احساس قدرت الان بهم دست داده
مریضا هم قدرت‌های خودشونو دارنا

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تا حالا پنیک اتک رو پس کردید
اول فکر می‌کنید چیزی نیست
یه ذره نفس می‌خواهید
بعد یه دفعه شونه‌های آدم سنگین می‌شه
همه وزن عالم می‌شینه رو شونه آدم
بعد فکر می‌کنید
ضایع بدبخت سی سالته
بیست و پنج سالشو تو مدرسه بودی
همیشه هم همه چی به این سنگینی بوده
اما این تو بمیری با اون تو بمیری‌ها فرق داره
کسشر آخر ترم به دردت نمی‌خوره
دوازده‌تا آدم نشستن دور میز که خودشون صاحب‌سبکن تو کسشر بافی
بعد فکر می کنی سرفه کنی شاید خوب بشی
بعد همه اینا کمتر از سه ثانیه
کمتر از سه ثانیه
و بعد از سه ثانیه تو داری پشت در کلاس
بالا می‌آری
وسط راهرو
وسط سنتر فور نانو تکنالوژی
می‌ری دستشویی
آب سرد
چشات قرمز
آبرو ریزی
برمیگردی سرکلاس
هیچکی هم به تخمش نیست
نباید هم باشه
حالا باید شانس بیاری این حمله واکسن دوساعت دیگه باشه
که بتونی دو ساعت خودتو جمع کنی
حالا حواست باشه به اینکه فضای کالج‌های زنانه
چطور در خدمت و خیانت کوییرها است
خودتو جمع کنی
رو مقاله بعدی باید ده دقیقه حرف بزنی
که چطور فضای ندامتگاهای دختران
بازتولید خشونت می‌کنه و چطور گاردیا خودشون خشونت رو تشویق می‌کنن
یه آفرین به جری بگی
اما یادت باشه آخر تحلیلت یه لگد بزنی
که یعنی خوندی
خوندی؟
دیشب خوندم. یادم نیست. صدتا یه غاز
صدتا یه غاز
دلخوشی محقق
نمره خوب
پروژه روی دختران فقیر مکزیکی
که الان تو اون ندامتگاهه دارن به عشقشون فکر می‌کنن
اونام عاشق می‌شن بعد اسم عشقشون رو خالکوبی می‌کنن وسط سینه‌هاشون
افرین
آفرین. ادامه بده
بنویس
حمله پس شد. دو ساعت دووم بیار
بعد برو لب دریا عق بزن
عر بزن
بعد یه قرصی بخور که شب رو بخوابی
شب بخیر

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یکی هست اختیار منو بگیره دستش
بگه فلان ساعت بیدار شو
اینا رو بخور
این ساعت تا اون ساعت فقط بنویس
کامپیوترت رو باز کن فقط برو سایت کتابخونه
قهوه نخور
دوا نخور
قبضامو بده
مایل‌های هواپیماها رو درست کنه/ پارسال هفت هزار مایلم سوخت
نذاره تلفن نگاه کنم
نذاره چت کنم
نذاره آدما رو ببینم
بگه بخواب بیدار شو بخور برین بمیر
تابستون کار می‌کنم حقوقشو می‌دم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند