بایگانی دسته: بلوط

خدا نمیداند کدام را بشنود نفرین هایم را یا “جان من است او” هایم را در مکث میان نفرین ها

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک رویایی هم د ارم که رویم نمی‌شود به کسی بگویمش. دلم می‌خواهد یک جایی نشسته باشم. هنوز نمی‌دانم کجا. شاید وسط یک مهمانی، پشت میز. یا توی یک بار. یا حتی کنار دریا. اما راستش خیلی دور و برش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تا همین امروز مقاوت کردم و اینترنت نداشتم برای خانه. امروز برف شدیدی می‌آید و اداره‌ها تعطیل است. اما ما باید کار می‌کردیم. از خانه کار می‌کردیم. من کله سحر بیدار شدم، خیلی هیجان زده و برف‌ندیده راه رفتم به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

به گیرنده‌های خود دست بزنید

دنیای در هم و برهمی است. دیگر رابطه‌ای بین فرستنده و گیرنده برقرار نیست. فرستنده یک پیغام می‌فرستد، گیرنده یک پیغام دیگر می‌گیرد. ایراد ها هم از هیچ دستگاهی نیست. کدهای فرستنده‌ها و گیرنده‌ها فرق می‌کند. دنیای کدهای یک‌ نفره … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای به گیرنده‌های خود دست بزنید بسته هستند

آخر هفته‌ها که می‌شود عزا می‌گیرم. انگار دوباره یادم می‌آید که کجا هستم. دیروز به همکارم می‌گفتم که خیلی وقت است جایی نرفته‌ام و باید بروم سفر. یک نگاه چپی کرد که ترسیدم. اما واقعیت این است که وقتی در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوستم گفت که یه دخترى اینقدر عاشقش بوده یه زمانی که وقتی همینطوری بهش گفته بوده که کله تیغ شده باید بهش بیاد، دختره رفته بوده سرشو تراشیده بوده. بغض چرا منو خفه کرد یه دفعه؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

حالا که ماشین ندارم و پیاده بین سر کار و خانه رفت و آمد می‌کنم ( هر طرفش تقریبا چهل دقیقه است. پیاده روی خوبی است) رادیوی ملی را با موبایل و توی راه گوش می‌کنم. رادیوی ملی همان ان … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بدن‌‌های ما

The Nu Project  بقیه عکس‌ها را اینجا ببینید.  

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بدن‌‌های ما بسته هستند

از کار نه تا پنج (بله. به دامش افتاده‌ام) که به خانه می‌رسم، اگر حوصله داشته باشم می‌روم ورزش می‌کنم. دلیلم هم سلامت و این حرف‌ها نیست. نمی‌خواهم چاق شوم. وقتی چاق می‌شوم، سنگین می‌شوم و این سنگینی اذیتم می‌کند، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بعضی‌ها هم دلی‌طور درجه‌‌دار

بعضی‌ها ذاتاً آدمِ والس‌اند. همه‌چیزشان روی حساب‌کتاب است. قدم‌های خودشان را و تو را می‌شمرند. یک قدم برداری یک قدم برمی‌دارند. دو قدم پس بکشی چهار قدم پس می‌کشند. کُنشِ بدونِ گارانتی در بساط‌شان موجود نیست. آدمِ واکنش اند. حرکت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بعضی‌ها هم دلی‌طور درجه‌‌دار بسته هستند