بایگانی دسته: بلوط

آخخخ اما از مردانِ دست به کی‌بورد، دست به کلمه +

بله. مامانم امروز فرمودند که سر سفره عید کلی دعا کردند که ما امسال یک دوست پسر خوب پیدا کنیم. با توجه به آرزوها/ دعاهای مادرم در این سی و دوسال و شکل زندگی الان من، فکر کنم امسال حتی … ادامه‌ی خواندن→

دلم عاشقانه نویسی می‌خواد. نمیاد هر کار می‌کنم. خودش که هیچ، کلمه‌های منم نمیان.

یه فرقی که اینجا با غرب داره (شرق آمریکا نسبت به غرب آمریکا) اینه که اینجا فصل‌ها معنی کاملا متفاوت دارن. اون‌ور مملکت همیشه یه هوای ملایمی در جریانه. یه وقتایی به سمت گرما یه وقتایی به سمت سرما. اما … ادامه‌ی خواندن→

دیروز ۱۶ ساعت کار کردم. این ۱۶ ساعت واقعا ۱۶ ساعت کار بود. حتی فیس‌بوکم را بستم که کار کنم! تا یک صبح. امروز به خواهرم گفتم که دارم پیر می‌شوم. من و این همه تعهد؟

خواب بعد از قورمه سبزى عبادت است.

این نوشته رو چند وقته گذاشتم رو درفت، حالا شب سال نویی زده به سرم منتشرش کنم. نه ادیت شده نه دوباره خوانی. شرمنده. **** یه چندسالی هست که خیلی مد شده همه به آمریکا بد و بیراه بگن. به … ادامه‌ی خواندن→

باور کنید اصلا قصد غصه‌پراکنی و این صحبت‌ها را ندارم سر سال نویی. منتها در این خراب شده سرد، حال و روز عید نمی‌آید. هر چه زور زدم نشد که نشد. حسش نیامد. آدم که نمی‌تواند به خودش دروغ بگوید. … ادامه‌ی خواندن→

ان انگشتای سهراب پورناظری، اگه معجزه پیامبری نباشن پس چی‌‌اند؟

می‌خواستم بهش تکست بدم بگم می‌دونی بیشتر از همه چی دلم برای چی باهات تنگ شده؟ بعد که اون گفت چی. من بگم رانندگی باهات. به رفیقم گفتم موبایلم رو ازم بگیره نذاره تکست کنم.