بهار لَسه کِتار*

یه فرقی که اینجا با غرب داره (شرق آمریکا نسبت به غرب آمریکا) اینه که اینجا فصل‌ها معنی کاملا متفاوت دارن. اون‌ور مملکت همیشه یه هوای ملایمی در جریانه. یه وقتایی به سمت گرما یه وقتایی به سمت سرما. اما همیشه معتدله و شرجی هم نیست اصلا.

اینور اما جریان چهارفصل جدیه. زمستونش زمستونه. لابد تابستونش هم تابستون. اینه که الان همه لحظه شماری می‌کنن اون باد بهاریه بیاد. می‌دونید کدوم می‌گم که. همون که آدم می‌گه ته دلش که این دیگه بهاره. هوا یه ذره بهتر شده- بماند که روز پنجم عید یه برفی بارید طوفان‌طور- اما هنوز اون باد بهاریه نیومده. لامصب نمی‌آد. خسته شدم از پالتو و شال و کلاه. دلم بهار می‌خواد که باد بپیچه تو لباسام دوباره رنگی رنگی بشه پوشید.

لامصب نمی‌آد.

* در زبان مازندرانی به انسان شل و ول و آهسته کار کن اطلاق می‌شود. عین این بهار ما اینور مملکت.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.