بایگانی دسته: بلوط

شرح دقایق

سرمست شد نگارم ،بنگر به نرگسانش مستانه شد حدیثش،پیجیده شد زبانش گه می فتد ازین سو ، گه می فتد از آن سو آن کس که مست گردد ،خود این بود نشانش چشمش بلای مستان ، ما را ازو مترسان … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شرح دقایق بسته هستند

ابطال

به راحتی ضرب یک مهر آرزوهایت باطل می‌شوند زنده باد پاسپورت قرمز گوجه‌ای صادره از تهران، تمدید شده در واشنگتن زنده باد دربان سیاه‌پوست سفارت‌خانه مردان سفید که هر روز به احترام من کلاهش را از سر بر‌می‌داشت اصلا به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ابطال بسته هستند

تفاوت

راستش هم همان بود که گفتم بخوانی یا نخوانی فرقی ندارد. تنها فرق تو با بقیه در این بود که تو … اوه. راستی!‌ یادم رفت که بگویم شروع کردم به تمرین خودسانسوری از تو

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تفاوت بسته هستند

روزنامه نگاران ایرانی- شماره دهم

فاصله نوروز زمان خوبی برای نوشتن از فاصله نیست. قلب‌ها قرار است نزدیک‌تر شوند و دست‌ها مهربان‌تر و کیلومتر‌ها کمتر. اما ایکاش همیشه اوضاع بر وفق آنچه دل‌ آدمی‌ می‌خواست می‌گشت. دوره‌ای بود که وطن مفهومی وسیع‌تر از مکان تولد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روزنامه نگاران ایرانی- شماره دهم بسته هستند

راه رفتن یعنی با تو حرف زدن، آهسته راه رفتن یعنی بیشتر با تو حرف زدن، عکس یعنی بهانه برای یک ایمیل تازه. بهار دیویس این روزها شاهد زنی‌است که خیابان‌هایش را دوربین به دست با قدم‌های مورچه‌ای گز می‌کند.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

برای اولین بار در طی این شش سالی که نوروز را در ایران نیستم،‌هیچ حس عیدانه‌ای ندارم. سبزه‌هایم -هر هفت تایشان- به ریشم خندیدند و سبز نشدند. خانه را تلی از کاغذ و کتاب و لباس و ظرف یکبار مصرف … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

L the Chef

آمده بودی توی زرده تخم مرغ من کفگیر بدست و نه پیش‌بند بسته، نیمرو درست می‌‌کردم دلم نیامد بهمت بزنم حتی با سفیده

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای L the Chef بسته هستند

زور نزن، من زورم بیشتره

هفته قبل که مایکروسافت هشت صفحه را خورد. امشب مثل بچه آدم نشسته بودم از ساعت هشت شب یک صفحه سوال باز بود که باید بهشان جواب می‌دادم برای فردا. سوال‌ها را می‌شد همه شان را یک زمان کپی کرد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای زور نزن، من زورم بیشتره بسته هستند

یکشنبه عوضی همچنان ادامه دارد

بدنم کرخت است. حس می‌کنم چیزی زیر گوشتم، در همه جای بدنم، سنگین‌تر شده است. سینه‌هایم را نمی‌توانم تکان دهم. انگار سم ریخته باشند توی تنم. دستم، دست‌هایم دارند جدا می‌شوند از بازوهایم. شهوت تراشیدن مویم را پیدا کرده بودم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یکشنبه عوضی همچنان ادامه دارد بسته هستند

Lost in Calendars

امروز فقط یک پانزده مارچ گس خنثی سرد در کنار اقیانوس آرام است نه یک بازار تجریش ماهی قرمز و سمنو و تخمه ژاپنی در بیست و پنجم اسفند دلتنگی هرساله دم عید نیست «رفرش» کردن یک جای خالی‌است و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Lost in Calendars بسته هستند