بایگانی نویسنده: لوا زند

دیشب خواب دیدم در کوچه قدیممان در ایران، پنج نفر را گرگ خورد. یکیشان دختری بود که سالها قبل از سرطان مرده بود.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ظاهرا شبها تو خواب حرف میزنم و ناله میکنم و جیغ میکشم. میخوام یه شب خودمو ضبط کنم اما انگار از واقعیتش میترسم و هر شب از یادم میبرم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بلیط دوسره مفهوم بی معنیه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

#work #grazzyburger #rain #ca

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

هر روز صبح بیدار می‌شم با خیال راحت شیر و قهوه‌ام رو می‌خورم، ولو میشم یه کم کتاب می‌خونم، بعد میرم بازار میوه و سه تا قارچ، یه دونه پیاز، یه فلفل دلمه‌ای، یه دونه فلفل تند، دو تا سیب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تو تصورات من از صحنه‌های عشق‌بازی، تو با اکثریت دلپذیری از بقیه بیشتر حضور داری. اشراق‌ بهش حال خنک خوبی بهم داده.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

#afternoontea #home #sf #fucku #iloveyou #lifeisgood #lifeisnotgood

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Kitchen with the view. I love cooking n washing now.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

یک نفر بیاید با چماق بالای سر من بایستد که بنویس! انگاز سی سال منتظر این دسامبر سرد (در همان حد که اینجا می‌تواند سرد شود) بودم که دفتر و دستکم را بردارم و بروم یک جایی بالای تپه بشینم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

#onlyinberkley #lennade #grazzyburger #work

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند