چیزهایی زیادی هستند که باید بنویسمشان. نه برای اعلام عمومی که برای خلاصی ذهن خودم. چیزهای زیادی، اما نه نو. هیچ چیزی نو نیست. یک ماه قرارداد خانه را تمدید کردم که جا پیدا کنم. هنوز نمی‌دانم کجا، هنوز نمی دانم چطور. اما این یک ماه دیگر تمدید نمی‌شود. مانده‌ام فعلا یک اتاق بگیرم و وسایل را بگذارم توی یک انباری تا تکلیف کار مشخص شود یا اینکه یک آپارتمان کوچکی که بتوانم ماهانه کرایه اش کنم (و زیر قرارداد یک ساله نروم) پیدا کنم. جایی که بشود لورکا را هم داشت. با سگ همه زندگی شیرین‌تر و البته سخت‌تر است.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.