عاشقی بعضی‌ها را می‌شود تصور کرد. لازم نیست که عاشق باشند یا عاشق دیده باشی‌اش. می‌شود تصور کرد که اگر بود چطور بوند. چه کارهایی می‌کرند. خل بازی‌هایشان کدام بود. یا چه می‌کردند برای معشوق‌شان. شاید اصلا این تصور درست نباشد. معمولا هم آدم‌ها توی عاشقیت، خیلی با زندگی‌ و شخصیات روزمره‌شان فرق دارند. این مهم نیست. مهم این است که می‌شود یک تصوری- حتی غلط- از آن داشت.

به تو که می‌رسم هنک می‌کنم. هیچ تصوری از توی عاشق ندارم. صفحه سفید می‌ماند.

 

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.