بعد از این برنامه بی‌بی‌سی نوشتن اینجا سخت شده. مدتها بود که فکر می‌کردم اینجا رو فقط سه چهار نفر از دوستان خودم می‌خونن. مخصوصا بعد از دوران گودر، دیگه خیالم راحت بود که اگه این رفیقام هم مثل من تنبل باشن، خیالم راحته. نمی خوام بگم احساس لختی جلوی ملت رو دارم- که ندارم و اگر داشتم هم بدم نمی‌اومد از حسش- ولی یه ذره نوشتن سخت شده.

وقتی یکی می‌نویسه و سال‌ها می‌نویسه، حتی اگه نوشته‌هاش بین خیال و واقعیت و تخیل و فانتزی باشه ولی مرز این‌ها رو مشخص نکنه، برای خواننده همه اون‌ها بخشی از این نویسنده‌است و وزندگی واقعی این نویسنده. (یا بلاگر یا هر لقب دیگه‌ای). وقتی سال‌ها آدم یک نفر رو می‌خونه، با داستان‌های زندگیش- واقعیت یا خیال- آشنا می‌شه و ناخودآگاه حس صمیمیت بهش دست می‌ده. منم کلی آدم رو همینطوری می‌شناسم که فکر می‌کنم می‌شناسم. اما نمی‌شناسم. یعنی اون منو نمی‌شناسه. منم فقط بخشی ازش رو که می‌خونم فکر می‌کنم که می‌شناسم. اینا رو واسه این می‌گم که صادقانه،‌ من نمیدونم چطور جواب ایمیل‌های خواننده‌ها رو بدم. من بخش نظرات اینجا رو بستم،‌به علت تنبلی. به خاطر اینکه من دوست ندارم نظری بی‌جواب بمونه یا سوالی بدون پاسخ و دیگه یه وقتی نمی‌رسیدم جواب بدم. اینجا رو بستم کردمش دیکتاتوری یک‌طرفه.

اما الان ایمیل بهم می‌رسه و من نمی‌دونم در جواب اینهمه لطف چی بگم. حالا اگه فقط لطف یا فحش بود یه حرفی. یه دو خط میشه جواب نوشت که از لطف شما ممنونم و مهربانی کردید و اینها. فحش هم که جواب نداره. اما من لال می‌شم وقتی یکی خودشو اینقدر به آدم نزدیک حس می‌کنه که از خصوصی‌ترین مسایل زندگیش یا مشکلات خیلی شخصی‌اش می‌نویسه. حتی اگه کسی نگه که به کمک احتیاج داره، آدم که نمیتونه بگه از لطف شما ممنونم. این بدی نوشتنه. اینکه خواننده حس نزدیکی داره و تو نمی‌تونی بهش بگی که تو برای من یک آدرس ایمیل هستی. ( که نیستی، اما واقعیتش من هیچ چیز بیشتری نمی‌دونم.)

از یه طرف دیگه،‌ من در خصوص یک سری مسائل شخصی‌ام می‌نویسم. اما نه پزشکم نه روان‌شناس و نه راهنمای مهاجرت و مسایل خانوادگی. در واقع من خودم یک آدم گم و داغونی هستم که سه تا دکتر و روان‌شناس باید بیان خود منو جمع کنن. اوضاع عاشقیت و خانواده رو هم که دیگه خودتون می‌بینید چه وضعی داره.

اینه که خجالت می‌کشم. زل می‌زنم به ایمیل‌ها و فکر می‌کنم چی باید بنویسم.

ما که فحش نگاه از بالا به پایین و زن غرب‌زده فلان رو خوردیم، بی‌شعوری جواب ندادن به ایمیل‌ها هم روش. چی بگم؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.