یه وقتایی از خوش‌خیالی خودم خنده‌ ام می‌گیره.
از اینکه هنوز رویا می‌بافم، از اینکه هنوز می‌رم گوجه و خیار تازه می‌ذارم توی یخچال، از اینکه روتختی و پتوی نو می‌خرم. از اینکه نقشه می‌ذارم جلوم نقشه می‌کشم.
شهر شهر بادهای سرده. دیگه باید پنجره‌ها رو بست.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.